به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بر دل عاشق چو زخم از نشتر خاری رسد
زان گل راحت دمد چون از کف یاری رسد
چون به سیلی رانیم خواهم که دارم دیده پیش
لیک ترسم کز مژه بر دستت آزاری رسد
برکسم نبود حسد جز آنکه چون خواهد دلش
از جمال چون تو دلداری به دیداری رسسد
محنت صاحبدلان باشد غرض چون در جهان
نوبت خوبی همچون تو جفاکاری رسد
چون گرفت اکنون بر اقرارم به تو خاطر قرار
زان چه غم دارم که کس را بر من انکاری رسد
کوی تو بیمار جای شهر را ماند که چون
بگذرم بر وی ز هر سو ناله زاری رسد
جامی است آن با سگانت می کند عرض نیاز
گر به گوشت نیم شب آهسته گفتاری رسد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.