به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بر لبم تا نفسی می رود و می آید
همدم یاد کسی می رود و می آید
جان که از تن کند آمد شد کویت مرغیست
که به باغ از قفسی می رود و می آید
دعوی صدق محبت نه حد همچو منیست
در دل از تو هوسی می رود و می آید
دلم از محملت آویخته با ناله زار
چون معلق جرسی می رود و می آید
تن زارم ز تو در موج سرشک افتاده ست
بر سر آب خسی می رود و می آید
یاد روزی که مرا دیدی و گفتی این کیست
که درین کوی بسی می رود و می آید
بی تو از جان نبود بهره جز این جامی را
کش به یادت نفسی می رود و می آید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.