به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دل باز سراسیمه سیمین ذقنی شد
مفتون شکرریزی شیرین سخنی شد
هرچند که صد زخم ز خنجر به تنم زد
هر یک پی بوسیدن دستش دهنی شد
بس شه که چو خسرو لب شیرین تو چون دید
در کوه زد از عشق سر و کوهکنی شد
از بس که ز عشقم شده مشهور به هر کوی
هرجا که نشستم ز بتان انجمنی شد
برکشته عشق تو ز دل بسته جگر خون
بنگر که شهید تو چه خونین کفنی شد
تا از تو قبا مانع من گشت به تنگم
خوش آنکه همین مانع او پیرهنی شد
جامی که ز عقل و ادب افتاده به عشق است
در محنت این کار عجب ممتحنی شد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.