کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد

    صراحی گریه خونین ز رشکش در گلو آرد

    عجب جاییست کوی تو که بهر محنت عاشق

    زمینش خار غم روید هوایش خون دل بارد

    سمندت خاک پای خویشتن مفروش گو ارزان

    که صد جان در بهای آن دهند ار پا بیفشارد

    ز سبحه وارد صوفی نباشد غیر محرومی

    کزان جز ورد نامقبول خود بر خلق بشمارد

    ندارد بیش ازین بیمار تو در دل تمنایی

    که جان با باد زلف و تن به خاک پات بسپارد

    غرض گر نی هلاک عاشقان خسته دل باشد

    خدا چون تو بلایی برسر این قوم نگمارد

    ز آه سرد شمع عشرت جامی نشست آری

    زمانه آه سرد عاشقان را باد پندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha