به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد
مرغ نالان سبق از ناله زارش گیرد
می کند پا به رکاب آن مه و من می میرم
که چنین تنگ چرا زین به کنارش گیرد
ابروش چون نگرم خط خوشش پیش نظر
کم توان دید مه نو که غبارش گیرد
حلقه گیسوی او طوق بلا شد جان را
آه اگر خط سیه گرد عذارش گیرد
مدعی گفت زر خالصم از سنگ بلا
محک تجربه ای کو که عیارش گیرد
گر به مجنون گذرد ناقه لیلی پس مرگ
دست بیرون کند از خاک و مهارش گیرد
حالیا زان لب میگون شده جامی مست است
وای روزی که ازان باده خمارش گیرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.