به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
در دیار مصر اگر یوسف رخی پیدا شود
در خراسانم دل از سودای او شیدا شود
ور رسد اینجا خبر کافروخت شمعی رخ به شام
جان من پروانه سان از شوق ناپروا شود
کیست جز من آن کز اول پای در غوغا نهد
چون ز شهر آشوب ماهی شهر پرغوغا شود
آتش افتد در من از غیرت که چون آن من نیم
هر که را بینم که از عشق بتی رسوا شود
تا نباشد غیر من عاشق به عالم کاشکی
در دلم غم های عشق عاشقان یکجا شود
بس که گیرد درد جویایی عشقم هر شبی
اشک و آه من زمین گرد و فلک پیما شود
تنگیی دارد دل جامی برون از قید عشق
تا نگردد در سر زلفی گره کی وا شود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.