به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتیغزل هاشمارهٔ ۱۴: این زبان کاندرین دهان من است

2210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

این زبان کاندرین دهان من است
سبب محنت و زیان من است
در دهانم همیشه هست نهان
و آشکارا کن نهان من است
من بدو خرمم، که در همه حال
اصل سرمایه ی دکان من است
بر ضمیر دل و تفکر من
بر همه خلق تر جمان من است
سخن مختصر بگویم، هان
خلق را بنده- رایگان من است
ملک الموت هرکسی پیداست
ملک الموت من، زبان من است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۳: یا رب آن ماه تمام، آن من است 2شمارهٔ ۱۴: این زبان کاندرین دهان من است 3شمارهٔ ۱۵: ای اختری، که شاه کواکب غلام توست 4شمارهٔ ۱۶: بازار تو را کرانه ئی نیست 5شمارهٔ ۱۷: کس به عشق تو دستیارم نیست 6شمارهٔ ۱۸: طبیب درد بیدرمان کدام است 7شمارهٔ ۱۹: خیزید و می آرید که هنگام بهار است 8شمارهٔ ۲۰: یا رب آن روح ممثل چه خوش است 9شمارهٔ ۲۱: با دل بد عهد تو گاو گل سر دامن است 10شمارهٔ ۲۲: آن چشم مست بین که خرد در خمار اوست 11شمارهٔ ۲۳: ازفلک آن ماه کون آمده است 12شمارهٔ ۲۴: کار ستمت بجان رسیده است 13شمارهٔ ۲۵: یا رب آن روی است با آن زیب و کشّی ...14شمارهٔ ۲۶: یک امروزت سر من چاکرت هست 15شمارهٔ ۲۷: محرم عشق را حکایت نیست 16شمارهٔ ۲۸: هنگامه ی خورشید ز رخسار تو بشکست 17شمارهٔ ۲۹: هیچ، دردی بتو ای مایه درمان مرساد 18شمارهٔ ۳۰: یاد میدار که از مات نمی آید یاد 19شمارهٔ ۳۱: چو لب افق بخندید و دم صبا بر آمد 20شمارهٔ ۳۲: من خاک چنان با دم، گاو زلف تو جنبا ...21شمارهٔ ۳۳: تدبیر دل مرا نمیخواهد 22شمارهٔ ۳۴: هرکه دل بر سرو بالائی نهد 23شمارهٔ ۳۵: هرکه در دامن تو آویزد 24شمارهٔ ۳۶: بی غم عشق تو دل بکار نیاید 25شمارهٔ ۳۷: دوستی یکدل و دمساز نماند 26شمارهٔ ۳۸: خوی تو باجور روزگار بسازد 27شمارهٔ ۳۹: خیمه در کوی یار خواهم زد 28شمارهٔ ۴۰: همچو بالای تو سروی بچمن می نرسد 29شمارهٔ ۴۱: دل به عشق تو جانسپاری کرد 30شمارهٔ ۴۲: وقت بیاید که دور غم بسر آید 31شمارهٔ ۴۳: روزی که جفاهای تو بر یاد من آید 32شمارهٔ ۴۴: رخ او دیده را بصر بخشد 33شمارهٔ ۴۵: نه صفای تو در بصر گنجد 34شمارهٔ ۴۶: آنرا که چنان سلسله ها بافته باشد 35شمارهٔ ۴۷: روی تو، ممالک جهان ارزد 36شمارهٔ ۴۸: گه بود ماه که با روی تو از کوه بر ...37شمارهٔ ۴۹: گر نقاب از دورخ براندازد 38شمارهٔ ۵۰: نام تو، بهر زبان در افتاد 39شمارهٔ ۵۱: حسن رویش دیده پرخون میکند 40شمارهٔ ۵۲: از تو هر آنچه برمن درویش میرود 41شمارهٔ ۵۳: جهان پیرباز از دست نیسان خرقه می پ ...42شمارهٔ ۵۴: با سرو قدت چمن بسوزد 43شمارهٔ ۵۵: دهان تنگ آن دلبر نشان طبع من دارد 44شمارهٔ ۵۶: شام از طرب رخت سحر گردد 45شمارهٔ ۵۷: لعل تو به نکته دُر چکاند 46شمارهٔ ۵۸: یار دست جور در جان میکند 47شمارهٔ ۵۹: جان نقش رخ تو بر بصر دارد 48شمارهٔ ۶۰: وصلش مرا قرین سعادت نمیکند 49شمارهٔ ۶۱: از عشق تو بوی خون همی آید 50شمارهٔ ۶۲: دل ز دست غمت بجان نجهد 51شمارهٔ ۶۳: باز مرا عشق کهن تازه شد 52شمارهٔ ۶۴: هر محتشمی پایه عشق تو ندارد 53شمارهٔ ۶۵: تن بی غم تو جان نمیخواهد 54شمارهٔ ۶۶: از لب یار شکر می باید 55شمارهٔ ۶۷: که را هجرت به پرسش کمتر آید 56شمارهٔ ۶۸: دست ار، همه بتان بجمال و وفا برند 57شمارهٔ ۶۹: وصل شک نیست که در می باید 58شمارهٔ ۷۰: بهار امسال خوشتر می نماید 59شمارهٔ ۷۱: هر آنکس را که دلداری چو آن سرو سهی ...60شمارهٔ ۷۲: یکدمت خود غم دلم دارد 61شمارهٔ ۷۳: تهمت اشکم چو پیدا میشود 62شمارهٔ ۷۴: مرغی یگانه بودم یاری بدستم آمد 63شمارهٔ ۷۵: یارستم پیشه باز، دست جفا می برد 64شمارهٔ ۷۶: آتش عشق تو چون زبانه برآرد 65شمارهٔ ۷۷: دل بر امید وصل تو جان را همی زند 66شمارهٔ ۷۸: دردی است در دیار که درمان نمیبرد 67شمارهٔ ۷۹: جهان، جان فشاند چو روی تو بیند 68شمارهٔ ۸۰: باز دل در عشق رائی میزند 69شمارهٔ ۸۱: با آنکه بهشیاری همتات نمی افتد 70شمارهٔ ۸۲: تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود 71شمارهٔ ۸۳: پایه حسن تو آفتاب ندارد 72شمارهٔ ۸۴: با که گویم راز چون همدم نماند 73شمارهٔ ۸۵: پسته خندان تو شکر فشاند 74شمارهٔ ۸۶: مشتری غاشیه مهر تو بر دوش کشد 75شمارهٔ ۸۷: امید وصل غم روز هجر چون شب شمع 76شمارهٔ ۸۸: جور تو گر عنان بجنباند 77شمارهٔ ۸۹: مرا براین نسزاید که از تو باشم دور 78شمارهٔ ۹۰: تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار 79شمارهٔ ۹۱: آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر 80شمارهٔ ۹۲: دلا فتراک آن جان و جهان گیر 81شمارهٔ ۹۳: یک نظر در صورت آن روح روحانی نگر 82شمارهٔ ۹۴: دلبری دارم که یارب زینهار 83شمارهٔ ۹۵: ای ز تو بر هر دماغی صد هوس 84شمارهٔ ۹۶: مسلمانان فغان از دست چشم کافر مستش 85شمارهٔ ۹۷: گر ز کوی عاشقانی، تا عدم هم خانه ب ...86شمارهٔ ۹۸: تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش 87شمارهٔ ۹۹: در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش 88شمارهٔ ۱۰۰: مهمان تو آمد دل در باغ رضا خوان ک ...89شمارهٔ ۱۰۱: در فراقت طاقت من گشت طاق 90شمارهٔ ۱۰۲: چند خورم خون خود ازدست دل 91شمارهٔ ۱۰۳: چو من عادت چنین دارم که غم را شاد ...92شمارهٔ ۱۰۴: می بین که تا چه غایت از تو به درد ...93شمارهٔ ۱۰۵: باز در دست چرخ بد سازم 94شمارهٔ ۱۰۶: از همه عالم خریدار توام 95شمارهٔ ۱۰۷: پیمان شکنا بر سر پیمانت نمی بینم 96شمارهٔ ۱۰۸: درد هجران تو را داغ جگر ساخته ام 97شمارهٔ ۱۰۹: دوش با دوست محاکات بجان میگردم 98شمارهٔ ۱۱۰: دلبری دارم که جان میخواهد از من، ...99شمارهٔ ۱۱۱: همه عارض تو بینم، چو نظر بر آب دا ...100شمارهٔ ۱۱۲: مه را وجود گفتن با روی او نیارم 101شمارهٔ ۱۱۳: از دل گره غم تو بگشادم 102شمارهٔ ۱۱۴: دوش در عیش و عشرتی بودم 103شمارهٔ ۱۱۵: بی تو با یک دل، غم دل مانده ام 104شمارهٔ ۱۱۶: هرغم که دهد عشق تو من خار ندارم 105شمارهٔ ۱۱۷: یا رب این من، غریب کم خطرم 106شمارهٔ ۱۱۸: از نو، رقمی بر دل درویش کشیدم 107شمارهٔ ۱۱۹: کو محرمی که قصه تو در میان نهم 108شمارهٔ ۱۲۰: بی شب زلف تو سیه روزم 109شمارهٔ ۱۲۱: چون با غم تو قرار گیرم 110شمارهٔ ۱۲۲: ره صد رهگذرت میدارم 111شمارهٔ ۱۲۳: با آنکه در میان دل آتش همی زنم 112شمارهٔ ۱۲۴: کارم از عشق بجان است، چه تدبیر کن ...113شمارهٔ ۱۲۵: شب دوش با دوست می خورده ام 114شمارهٔ ۱۲۶: خیز تا دست طرب یکدم، بجام می زنیم 115شمارهٔ ۱۲۷: آنم که زین بر اسب تمنا نهاده ام 116شمارهٔ ۱۲۸: در فراق تو سوخت این جگرم 117شمارهٔ ۱۲۹: به حق آنکه جز از تو، کسی گزیده نی ...118شمارهٔ ۱۳۰: بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم 119شمارهٔ ۱۳۱: میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم 120شمارهٔ ۱۳۲: وه که امروز بحال دگرم 121شمارهٔ ۱۳۳: ساقی من از خمار شبانه مشوشم 122شمارهٔ ۱۳۴: پر دردم و بمانده ز درمان خویشتن 123شمارهٔ ۱۳۵: خه خه آن سوسن سیرابش بین 124شمارهٔ ۱۳۶: ای سعی کرده عشق تو در خون و جان م ...125شمارهٔ ۱۳۷: ای بر گشاده دست به بیداد عاشقان 126شمارهٔ ۱۳۸: ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ...127شمارهٔ ۱۳۹: چیست، شرط عاشقان با بینوائی ساختن 128شمارهٔ ۱۴۰: این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو 129شمارهٔ ۱۴۱: از رهی روی بگردان و برو 130شمارهٔ ۱۴۲: ای در دل و جان سواری تو 131شمارهٔ ۱۴۳: باز دل را تازه شد درد کهن با یار ...132شمارهٔ ۱۴۴: سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای ...133شمارهٔ ۱۴۵: داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو 134شمارهٔ ۱۴۶: ای شکرخای شده گوش از تو 135شمارهٔ ۱۴۷: ای مرهم هر سینه مجروح لب تو 136شمارهٔ ۱۴۸: ای همه شیران اسیر دام تو 137شمارهٔ ۱۴۹: ای شکار آویز دل فتراک تو 138شمارهٔ ۱۵۰: گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو 139شمارهٔ ۱۵۱: ما مانده ایم و جانی، در دست غم بم ...140شمارهٔ ۱۵۲: ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور ...141شمارهٔ ۱۵۳: ای غمت در جان من آویخته 142شمارهٔ ۱۵۴: توسن بسر عنان بمن ده 143شمارهٔ ۱۵۵: گره مشک، بر سمن چه زنی 144شمارهٔ ۱۵۶: دگر بار ای دل سنگین فتادی 145شمارهٔ ۱۵۷: دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی 146شمارهٔ ۱۵۸: والله که به بیباکی، ناموس جهان بر ...147شمارهٔ ۱۵۹: دل ببری، تن بزنی، اینت بلائی که ت ...148شمارهٔ ۱۶۰: ای پشیمان شده ز دلداری 149شمارهٔ ۱۶۱: من تنگدل و تو تنگ خوئی 150شمارهٔ ۱۶۲: ای عهد تو جمله نانمازی 151شمارهٔ ۱۶۳: جانم فدای توست، که جانان من توئی 152شمارهٔ ۱۶۴: تو که از درد سری آه کنی 153شمارهٔ ۱۶۵: ای دل آخر تا کی این دیوانگی 154شمارهٔ ۱۶۶: کژ نهادی کُله، چه سرداری 155شمارهٔ ۱۶۷: زلف چون بر عذار میفکنی 156شمارهٔ ۱۶۸: در کار تو از دست بشد عهد جوانی 157شمارهٔ ۱۶۹: ای به هلاک جان من، عشق تو را کفای ...158شمارهٔ ۱۷۰: بر گل چو مثال عنبر انگیزی 159شمارهٔ ۱۷۱: دلا آن به که با جان در نبندی 160شمارهٔ ۱۷۲: رخ تو فتنه جهان بودی 161شمارهٔ ۱۷۳: جانا، همه آیت نکوئی 162شمارهٔ ۱۷۴: روز تو اقبال و فرخ نیستی 163شمارهٔ ۱۷۵: چون گشت رخ چمن دل آرای 164شمارهٔ ۱۷۶: گرد ماه از زلف عنبر می نهی 165شمارهٔ ۱۷۷: مشک می رنگ، بر سمن چه زنی 166شمارهٔ ۱۷۸: بدین جمال اگر تو را وفاستی 167شمارهٔ ۱۷۹: بتن بودم امروز چون ناتوانی 168شمارهٔ ۱۸۰: صبحدم آن روی چون نگارچه شوئی 169شمارهٔ ۱۸۱: سوزی است مرا در دل دانی که چسان س ...170شمارهٔ ۱۸۲: بس کاین دل زار ریش کردی 171شمارهٔ ۱۸۳: کره مشک بر سمن چه زنی 172شمارهٔ ۱۸۴: ای قاعده ی بزرگواری 173شمارهٔ ۱۸۵: ای بنده ی لب تو، لب آبدار می 174شمارهٔ ۱۸۶: شبگیر و تنها میروی ای شمع دلها تا ...175شمارهٔ ۱۸۷: زهی چتر قمر طرف کلاهت 176شمارهٔ ۱۸۸: هرکه عشقت خرید جان بفروخت 177شمارهٔ ۱۸۹: نیم شبان دلبرک نیم مست 178شمارهٔ ۱۹۰: بر آن کس که کمتر ز سگ باد پیشت 179شمارهٔ ۱۹۱: جشن فرخنده نوروز جهان افروز است 180شمارهٔ ۱۹۲: رو که میدان جهان میدان توست

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ