کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وصلش مرا قرین سعادت نمیکند
    چون بیند التفات زیادت نمیکند
    خوی زمانه دارد از آن در ره وفا
    بسیار می بکوشم و عادت نمیکند
    بیمار اوست دل نه بدین است نالشم
    زان ناله میکند که عیادت نمیکند
    گفت ای فلان ز من بسلامی بسنده کن
    گردم به این و هم بسعادت نمیکند
    بر من سلام کی کند آن کاو نظر کنون
    در آسمان ز کبر و سیادت نمیکند
    گفتم که زنده می شمرد وصل تو مرا
    گفتا خودت نماز ولادت نمیکند
    گه گه تعهدی کندم لعل تو و لیک
    بی معنی است چون بارادت نمیکند
    گفتم که کارم از تو به جان است گفت اثیر
    کس گوش سوی زرق و عبادت نمیکند
    کافر نمی شوم که دم و عشوه کار اوست
    من باورم بلفظ شهادت نمیکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha