کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو من عادت چنین دارم که غم را شادی انگارم
    به بیماری چنان کامد تو هم میدار تیمارم
    بدرد تازه هر ساعت مرا مشغول خود میکن
    از این بیکار کم داری دمی بیکار مگذارم
    بیک غم ابلهی باشد که از عشق تو بگریزم
    چو یک غم بخشدم حالی غم دیگر طمع دارم
    مرا گوئی مراد خویشتن را می شناسی. هی
    شناسم، یار بد مهری و دانی عاشق زارم
    ز رخسارت گلی برمن، گرامی تر زصدجان است
    چو این معنی همی دانی، مکن خوارم منه خارم
    بمستی بوسه ئی دوش از لبت بربوده ام اکنون
    همین معنی بهشیاری همی خواهم نمی یارم
    زخطم پای بندی کن که چون زلف تو درتابم
    ز لعلت شربتم فرما که چون جزع تو بیمارم
    اثیر خویشتن میخوان مرا تا لاجرم در شعر
    عراقین و خراسان میشود اقطاع بازارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha