اثیر اخسیکتی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۳: چو من عادت چنین دارم که غم را شادی انگارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو من عادت چنین دارم که غم را شادی انگارم به بیماری چنان کامد تو هم میدار تیمارم بدرد تازه هر ساعت مرا مشغول خود میکن از این بیکار کم داری دمی بیکار مگذارم بیک غم ابلهی باشد که از عشق تو بگریزم چو یک غم بخشدم حالی غم دیگر طمع دارم مرا گوئی مراد خویشتن را می شناسی. هی شناسم، یار بد مهری و دانی عاشق زارم ز رخسارت گلی برمن، گرامی تر زصدجان است چو این معنی همی دانی، مکن خوارم منه خارم بمستی بوسه ئی دوش از لبت بربوده ام اکنون همین معنی بهشیاری همی خواهم نمی یارم زخطم پای بندی کن که چون زلف تو درتابم ز لعلت شربتم فرما که چون جزع تو بیمارم اثیر خویشتن میخوان مرا تا لاجرم در شعر عراقین و خراسان میشود اقطاع بازارم اثیر اخسیکتی