کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حسن رویش دیده پرخون میکند
    عقل واقف نیست تا چون میکند
    آب میگیرد ز رویش چشم و پس
    عکس او آن آب گلگون میکند
    دست حسنش ماه را گیسو کشان
    از بساط چرخ بیرون میکند
    جمله تلقین رخ و زلفین اوست
    چرخ هر بیداد کاکنون میکند
    عین بیدادی است در دور غمش
    هرکه آه از جور کردون میکند
    عقل را چون ابلهان در شیشه کرد
    چشم او یا رب چه افسون میکند
    ظلم جزعش آشکارست آن بگوی
    لعل متواریش هم خون میکند
    از جهان هر چند جورش بر من است
    گو بکن زیرا که موزون میکند
    گفت زر و سیم، گفتم روی و اشک
    گفت این وجهم چو قارون میکند
    نیک ادائی رفت اثیرا کم مپیچ
    تا مراعات تو افزون میکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha