به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتیغزل هاشمارهٔ ۵۸: یار دست جور در جان میکند

2240عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار دست جور در جان میکند
زانکه کار جان بمرجان میکند
ناوک مژگان کافر مذهبش
رخنه در شمشیر ایمان میکند
حلقه زنجیر زلفش هر شبی
آفتابی را به زندان میکند
هر که او دامن به مهرش باز داد
خون خلقش بر گریبان میکند
کافری های دو زلفش هر دمی
قصد جان صد مسلمان میکند
هر دو عالم برنمیگیرد به جنس
چون بهای بوسه ارزان میکند
نیم صبری بی لب و دندانش دل
از بن سی و دو دندان میکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۷: لعل تو به نکته دُر چکاند 2شمارهٔ ۵۸: یار دست جور در جان میکند 3شمارهٔ ۵۹: جان نقش رخ تو بر بصر دارد 4شمارهٔ ۶۰: وصلش مرا قرین سعادت نمیکند 5شمارهٔ ۶۱: از عشق تو بوی خون همی آید 6شمارهٔ ۶۲: دل ز دست غمت بجان نجهد 7شمارهٔ ۶۳: باز مرا عشق کهن تازه شد 8شمارهٔ ۶۴: هر محتشمی پایه عشق تو ندارد 9شمارهٔ ۶۵: تن بی غم تو جان نمیخواهد 10شمارهٔ ۶۶: از لب یار شکر می باید 11شمارهٔ ۶۷: که را هجرت به پرسش کمتر آید 12شمارهٔ ۶۸: دست ار، همه بتان بجمال و وفا برند 13شمارهٔ ۶۹: وصل شک نیست که در می باید 14شمارهٔ ۷۰: بهار امسال خوشتر می نماید 15شمارهٔ ۷۱: هر آنکس را که دلداری چو آن سرو سهی ...16شمارهٔ ۷۲: یکدمت خود غم دلم دارد 17شمارهٔ ۷۳: تهمت اشکم چو پیدا میشود 18شمارهٔ ۷۴: مرغی یگانه بودم یاری بدستم آمد 19شمارهٔ ۷۵: یارستم پیشه باز، دست جفا می برد 20شمارهٔ ۷۶: آتش عشق تو چون زبانه برآرد 21شمارهٔ ۷۷: دل بر امید وصل تو جان را همی زند 22شمارهٔ ۷۸: دردی است در دیار که درمان نمیبرد 23شمارهٔ ۷۹: جهان، جان فشاند چو روی تو بیند 24شمارهٔ ۸۰: باز دل در عشق رائی میزند 25شمارهٔ ۸۱: با آنکه بهشیاری همتات نمی افتد 26شمارهٔ ۸۲: تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود 27شمارهٔ ۸۳: پایه حسن تو آفتاب ندارد 28شمارهٔ ۸۴: با که گویم راز چون همدم نماند 29شمارهٔ ۸۵: پسته خندان تو شکر فشاند 30شمارهٔ ۸۶: مشتری غاشیه مهر تو بر دوش کشد 31شمارهٔ ۸۷: امید وصل غم روز هجر چون شب شمع 32شمارهٔ ۸۸: جور تو گر عنان بجنباند 33شمارهٔ ۸۹: مرا براین نسزاید که از تو باشم دور 34شمارهٔ ۹۰: تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار 35شمارهٔ ۹۱: آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر 36شمارهٔ ۹۲: دلا فتراک آن جان و جهان گیر 37شمارهٔ ۹۳: یک نظر در صورت آن روح روحانی نگر 38شمارهٔ ۹۴: دلبری دارم که یارب زینهار 39شمارهٔ ۹۵: ای ز تو بر هر دماغی صد هوس 40شمارهٔ ۹۶: مسلمانان فغان از دست چشم کافر مستش 41شمارهٔ ۹۷: گر ز کوی عاشقانی، تا عدم هم خانه ب ...42شمارهٔ ۹۸: تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش 43شمارهٔ ۹۹: در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش 44شمارهٔ ۱۰۰: مهمان تو آمد دل در باغ رضا خوان ک ...45شمارهٔ ۱۰۱: در فراقت طاقت من گشت طاق 46شمارهٔ ۱۰۲: چند خورم خون خود ازدست دل 47شمارهٔ ۱۰۳: چو من عادت چنین دارم که غم را شاد ...48شمارهٔ ۱۰۴: می بین که تا چه غایت از تو به درد ...49شمارهٔ ۱۰۵: باز در دست چرخ بد سازم 50شمارهٔ ۱۰۶: از همه عالم خریدار توام 51شمارهٔ ۱۰۷: پیمان شکنا بر سر پیمانت نمی بینم 52شمارهٔ ۱۰۸: درد هجران تو را داغ جگر ساخته ام 53شمارهٔ ۱۰۹: دوش با دوست محاکات بجان میگردم 54شمارهٔ ۱۱۰: دلبری دارم که جان میخواهد از من، ...55شمارهٔ ۱۱۱: همه عارض تو بینم، چو نظر بر آب دا ...56شمارهٔ ۱۱۲: مه را وجود گفتن با روی او نیارم 57شمارهٔ ۱۱۳: از دل گره غم تو بگشادم 58شمارهٔ ۱۱۴: دوش در عیش و عشرتی بودم 59شمارهٔ ۱۱۵: بی تو با یک دل، غم دل مانده ام 60شمارهٔ ۱۱۶: هرغم که دهد عشق تو من خار ندارم 61شمارهٔ ۱۱۷: یا رب این من، غریب کم خطرم 62شمارهٔ ۱۱۸: از نو، رقمی بر دل درویش کشیدم 63شمارهٔ ۱۱۹: کو محرمی که قصه تو در میان نهم 64شمارهٔ ۱۲۰: بی شب زلف تو سیه روزم 65شمارهٔ ۱۲۱: چون با غم تو قرار گیرم 66شمارهٔ ۱۲۲: ره صد رهگذرت میدارم 67شمارهٔ ۱۲۳: با آنکه در میان دل آتش همی زنم 68شمارهٔ ۱۲۴: کارم از عشق بجان است، چه تدبیر کن ...69شمارهٔ ۱۲۵: شب دوش با دوست می خورده ام 70شمارهٔ ۱۲۶: خیز تا دست طرب یکدم، بجام می زنیم 71شمارهٔ ۱۲۷: آنم که زین بر اسب تمنا نهاده ام 72شمارهٔ ۱۲۸: در فراق تو سوخت این جگرم 73شمارهٔ ۱۲۹: به حق آنکه جز از تو، کسی گزیده نی ...74شمارهٔ ۱۳۰: بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم 75شمارهٔ ۱۳۱: میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم 76شمارهٔ ۱۳۲: وه که امروز بحال دگرم 77شمارهٔ ۱۳۳: ساقی من از خمار شبانه مشوشم 78شمارهٔ ۱۳۴: پر دردم و بمانده ز درمان خویشتن 79شمارهٔ ۱۳۵: خه خه آن سوسن سیرابش بین 80شمارهٔ ۱۳۶: ای سعی کرده عشق تو در خون و جان م ...81شمارهٔ ۱۳۷: ای بر گشاده دست به بیداد عاشقان 82شمارهٔ ۱۳۸: ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ...83شمارهٔ ۱۳۹: چیست، شرط عاشقان با بینوائی ساختن 84شمارهٔ ۱۴۰: این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو 85شمارهٔ ۱۴۱: از رهی روی بگردان و برو 86شمارهٔ ۱۴۲: ای در دل و جان سواری تو 87شمارهٔ ۱۴۳: باز دل را تازه شد درد کهن با یار ...88شمارهٔ ۱۴۴: سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای ...89شمارهٔ ۱۴۵: داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو 90شمارهٔ ۱۴۶: ای شکرخای شده گوش از تو 91شمارهٔ ۱۴۷: ای مرهم هر سینه مجروح لب تو 92شمارهٔ ۱۴۸: ای همه شیران اسیر دام تو 93شمارهٔ ۱۴۹: ای شکار آویز دل فتراک تو 94شمارهٔ ۱۵۰: گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو 95شمارهٔ ۱۵۱: ما مانده ایم و جانی، در دست غم بم ...96شمارهٔ ۱۵۲: ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور ...97شمارهٔ ۱۵۳: ای غمت در جان من آویخته 98شمارهٔ ۱۵۴: توسن بسر عنان بمن ده 99شمارهٔ ۱۵۵: گره مشک، بر سمن چه زنی 100شمارهٔ ۱۵۶: دگر بار ای دل سنگین فتادی 101شمارهٔ ۱۵۷: دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی 102شمارهٔ ۱۵۸: والله که به بیباکی، ناموس جهان بر ...103شمارهٔ ۱۵۹: دل ببری، تن بزنی، اینت بلائی که ت ...104شمارهٔ ۱۶۰: ای پشیمان شده ز دلداری 105شمارهٔ ۱۶۱: من تنگدل و تو تنگ خوئی 106شمارهٔ ۱۶۲: ای عهد تو جمله نانمازی 107شمارهٔ ۱۶۳: جانم فدای توست، که جانان من توئی 108شمارهٔ ۱۶۴: تو که از درد سری آه کنی 109شمارهٔ ۱۶۵: ای دل آخر تا کی این دیوانگی 110شمارهٔ ۱۶۶: کژ نهادی کُله، چه سرداری 111شمارهٔ ۱۶۷: زلف چون بر عذار میفکنی 112شمارهٔ ۱۶۸: در کار تو از دست بشد عهد جوانی 113شمارهٔ ۱۶۹: ای به هلاک جان من، عشق تو را کفای ...114شمارهٔ ۱۷۰: بر گل چو مثال عنبر انگیزی 115شمارهٔ ۱۷۱: دلا آن به که با جان در نبندی 116شمارهٔ ۱۷۲: رخ تو فتنه جهان بودی 117شمارهٔ ۱۷۳: جانا، همه آیت نکوئی 118شمارهٔ ۱۷۴: روز تو اقبال و فرخ نیستی 119شمارهٔ ۱۷۵: چون گشت رخ چمن دل آرای 120شمارهٔ ۱۷۶: گرد ماه از زلف عنبر می نهی 121شمارهٔ ۱۷۷: مشک می رنگ، بر سمن چه زنی 122شمارهٔ ۱۷۸: بدین جمال اگر تو را وفاستی 123شمارهٔ ۱۷۹: بتن بودم امروز چون ناتوانی 124شمارهٔ ۱۸۰: صبحدم آن روی چون نگارچه شوئی 125شمارهٔ ۱۸۱: سوزی است مرا در دل دانی که چسان س ...126شمارهٔ ۱۸۲: بس کاین دل زار ریش کردی 127شمارهٔ ۱۸۳: کره مشک بر سمن چه زنی 128شمارهٔ ۱۸۴: ای قاعده ی بزرگواری 129شمارهٔ ۱۸۵: ای بنده ی لب تو، لب آبدار می 130شمارهٔ ۱۸۶: شبگیر و تنها میروی ای شمع دلها تا ...131شمارهٔ ۱۸۷: زهی چتر قمر طرف کلاهت 132شمارهٔ ۱۸۸: هرکه عشقت خرید جان بفروخت 133شمارهٔ ۱۸۹: نیم شبان دلبرک نیم مست 134شمارهٔ ۱۹۰: بر آن کس که کمتر ز سگ باد پیشت 135شمارهٔ ۱۹۱: جشن فرخنده نوروز جهان افروز است 136شمارهٔ ۱۹۲: رو که میدان جهان میدان توست

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ