به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتیغزل هاشمارهٔ ۵۰: نام تو، بهر زبان در افتاد

2100عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نام تو، بهر زبان در افتاد
شوری به همه جهان در افتاد
در حیرت عارض تو خورشید
از طارم آسمان در افتاد
هنگام نظاره تو حورا
از کنگره ی جنان در افتاد
راز تو نهان چگونه دارم
کاین قصه بهر زبان در افتاد
عشق تو خریده شد بجانی
یارب که چه رایگان در افتاد
انصاف بده چنان همائی
سگ را بیک استخوان در افتاد
ما را چو اثیر خویش خواندی
سیلاب به خانمان در افتاد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۹: گر نقاب از دورخ براندازد 2شمارهٔ ۵۰: نام تو، بهر زبان در افتاد 3شمارهٔ ۵۱: حسن رویش دیده پرخون میکند 4شمارهٔ ۵۲: از تو هر آنچه برمن درویش میرود 5شمارهٔ ۵۳: جهان پیرباز از دست نیسان خرقه می پ ...6شمارهٔ ۵۴: با سرو قدت چمن بسوزد 7شمارهٔ ۵۵: دهان تنگ آن دلبر نشان طبع من دارد 8شمارهٔ ۵۶: شام از طرب رخت سحر گردد 9شمارهٔ ۵۷: لعل تو به نکته دُر چکاند 10شمارهٔ ۵۸: یار دست جور در جان میکند 11شمارهٔ ۵۹: جان نقش رخ تو بر بصر دارد 12شمارهٔ ۶۰: وصلش مرا قرین سعادت نمیکند 13شمارهٔ ۶۱: از عشق تو بوی خون همی آید 14شمارهٔ ۶۲: دل ز دست غمت بجان نجهد 15شمارهٔ ۶۳: باز مرا عشق کهن تازه شد 16شمارهٔ ۶۴: هر محتشمی پایه عشق تو ندارد 17شمارهٔ ۶۵: تن بی غم تو جان نمیخواهد 18شمارهٔ ۶۶: از لب یار شکر می باید 19شمارهٔ ۶۷: که را هجرت به پرسش کمتر آید 20شمارهٔ ۶۸: دست ار، همه بتان بجمال و وفا برند 21شمارهٔ ۶۹: وصل شک نیست که در می باید 22شمارهٔ ۷۰: بهار امسال خوشتر می نماید 23شمارهٔ ۷۱: هر آنکس را که دلداری چو آن سرو سهی ...24شمارهٔ ۷۲: یکدمت خود غم دلم دارد 25شمارهٔ ۷۳: تهمت اشکم چو پیدا میشود 26شمارهٔ ۷۴: مرغی یگانه بودم یاری بدستم آمد 27شمارهٔ ۷۵: یارستم پیشه باز، دست جفا می برد 28شمارهٔ ۷۶: آتش عشق تو چون زبانه برآرد 29شمارهٔ ۷۷: دل بر امید وصل تو جان را همی زند 30شمارهٔ ۷۸: دردی است در دیار که درمان نمیبرد 31شمارهٔ ۷۹: جهان، جان فشاند چو روی تو بیند 32شمارهٔ ۸۰: باز دل در عشق رائی میزند 33شمارهٔ ۸۱: با آنکه بهشیاری همتات نمی افتد 34شمارهٔ ۸۲: تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود 35شمارهٔ ۸۳: پایه حسن تو آفتاب ندارد 36شمارهٔ ۸۴: با که گویم راز چون همدم نماند 37شمارهٔ ۸۵: پسته خندان تو شکر فشاند 38شمارهٔ ۸۶: مشتری غاشیه مهر تو بر دوش کشد 39شمارهٔ ۸۷: امید وصل غم روز هجر چون شب شمع 40شمارهٔ ۸۸: جور تو گر عنان بجنباند 41شمارهٔ ۸۹: مرا براین نسزاید که از تو باشم دور 42شمارهٔ ۹۰: تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار 43شمارهٔ ۹۱: آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر 44شمارهٔ ۹۲: دلا فتراک آن جان و جهان گیر 45شمارهٔ ۹۳: یک نظر در صورت آن روح روحانی نگر 46شمارهٔ ۹۴: دلبری دارم که یارب زینهار 47شمارهٔ ۹۵: ای ز تو بر هر دماغی صد هوس 48شمارهٔ ۹۶: مسلمانان فغان از دست چشم کافر مستش 49شمارهٔ ۹۷: گر ز کوی عاشقانی، تا عدم هم خانه ب ...50شمارهٔ ۹۸: تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش 51شمارهٔ ۹۹: در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش 52شمارهٔ ۱۰۰: مهمان تو آمد دل در باغ رضا خوان ک ...53شمارهٔ ۱۰۱: در فراقت طاقت من گشت طاق 54شمارهٔ ۱۰۲: چند خورم خون خود ازدست دل 55شمارهٔ ۱۰۳: چو من عادت چنین دارم که غم را شاد ...56شمارهٔ ۱۰۴: می بین که تا چه غایت از تو به درد ...57شمارهٔ ۱۰۵: باز در دست چرخ بد سازم 58شمارهٔ ۱۰۶: از همه عالم خریدار توام 59شمارهٔ ۱۰۷: پیمان شکنا بر سر پیمانت نمی بینم 60شمارهٔ ۱۰۸: درد هجران تو را داغ جگر ساخته ام 61شمارهٔ ۱۰۹: دوش با دوست محاکات بجان میگردم 62شمارهٔ ۱۱۰: دلبری دارم که جان میخواهد از من، ...63شمارهٔ ۱۱۱: همه عارض تو بینم، چو نظر بر آب دا ...64شمارهٔ ۱۱۲: مه را وجود گفتن با روی او نیارم 65شمارهٔ ۱۱۳: از دل گره غم تو بگشادم 66شمارهٔ ۱۱۴: دوش در عیش و عشرتی بودم 67شمارهٔ ۱۱۵: بی تو با یک دل، غم دل مانده ام 68شمارهٔ ۱۱۶: هرغم که دهد عشق تو من خار ندارم 69شمارهٔ ۱۱۷: یا رب این من، غریب کم خطرم 70شمارهٔ ۱۱۸: از نو، رقمی بر دل درویش کشیدم 71شمارهٔ ۱۱۹: کو محرمی که قصه تو در میان نهم 72شمارهٔ ۱۲۰: بی شب زلف تو سیه روزم 73شمارهٔ ۱۲۱: چون با غم تو قرار گیرم 74شمارهٔ ۱۲۲: ره صد رهگذرت میدارم 75شمارهٔ ۱۲۳: با آنکه در میان دل آتش همی زنم 76شمارهٔ ۱۲۴: کارم از عشق بجان است، چه تدبیر کن ...77شمارهٔ ۱۲۵: شب دوش با دوست می خورده ام 78شمارهٔ ۱۲۶: خیز تا دست طرب یکدم، بجام می زنیم 79شمارهٔ ۱۲۷: آنم که زین بر اسب تمنا نهاده ام 80شمارهٔ ۱۲۸: در فراق تو سوخت این جگرم 81شمارهٔ ۱۲۹: به حق آنکه جز از تو، کسی گزیده نی ...82شمارهٔ ۱۳۰: بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم 83شمارهٔ ۱۳۱: میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم 84شمارهٔ ۱۳۲: وه که امروز بحال دگرم 85شمارهٔ ۱۳۳: ساقی من از خمار شبانه مشوشم 86شمارهٔ ۱۳۴: پر دردم و بمانده ز درمان خویشتن 87شمارهٔ ۱۳۵: خه خه آن سوسن سیرابش بین 88شمارهٔ ۱۳۶: ای سعی کرده عشق تو در خون و جان م ...89شمارهٔ ۱۳۷: ای بر گشاده دست به بیداد عاشقان 90شمارهٔ ۱۳۸: ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ...91شمارهٔ ۱۳۹: چیست، شرط عاشقان با بینوائی ساختن 92شمارهٔ ۱۴۰: این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو 93شمارهٔ ۱۴۱: از رهی روی بگردان و برو 94شمارهٔ ۱۴۲: ای در دل و جان سواری تو 95شمارهٔ ۱۴۳: باز دل را تازه شد درد کهن با یار ...96شمارهٔ ۱۴۴: سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای ...97شمارهٔ ۱۴۵: داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو 98شمارهٔ ۱۴۶: ای شکرخای شده گوش از تو 99شمارهٔ ۱۴۷: ای مرهم هر سینه مجروح لب تو 100شمارهٔ ۱۴۸: ای همه شیران اسیر دام تو 101شمارهٔ ۱۴۹: ای شکار آویز دل فتراک تو 102شمارهٔ ۱۵۰: گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو 103شمارهٔ ۱۵۱: ما مانده ایم و جانی، در دست غم بم ...104شمارهٔ ۱۵۲: ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور ...105شمارهٔ ۱۵۳: ای غمت در جان من آویخته 106شمارهٔ ۱۵۴: توسن بسر عنان بمن ده 107شمارهٔ ۱۵۵: گره مشک، بر سمن چه زنی 108شمارهٔ ۱۵۶: دگر بار ای دل سنگین فتادی 109شمارهٔ ۱۵۷: دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی 110شمارهٔ ۱۵۸: والله که به بیباکی، ناموس جهان بر ...111شمارهٔ ۱۵۹: دل ببری، تن بزنی، اینت بلائی که ت ...112شمارهٔ ۱۶۰: ای پشیمان شده ز دلداری 113شمارهٔ ۱۶۱: من تنگدل و تو تنگ خوئی 114شمارهٔ ۱۶۲: ای عهد تو جمله نانمازی 115شمارهٔ ۱۶۳: جانم فدای توست، که جانان من توئی 116شمارهٔ ۱۶۴: تو که از درد سری آه کنی 117شمارهٔ ۱۶۵: ای دل آخر تا کی این دیوانگی 118شمارهٔ ۱۶۶: کژ نهادی کُله، چه سرداری 119شمارهٔ ۱۶۷: زلف چون بر عذار میفکنی 120شمارهٔ ۱۶۸: در کار تو از دست بشد عهد جوانی 121شمارهٔ ۱۶۹: ای به هلاک جان من، عشق تو را کفای ...122شمارهٔ ۱۷۰: بر گل چو مثال عنبر انگیزی 123شمارهٔ ۱۷۱: دلا آن به که با جان در نبندی 124شمارهٔ ۱۷۲: رخ تو فتنه جهان بودی 125شمارهٔ ۱۷۳: جانا، همه آیت نکوئی 126شمارهٔ ۱۷۴: روز تو اقبال و فرخ نیستی 127شمارهٔ ۱۷۵: چون گشت رخ چمن دل آرای 128شمارهٔ ۱۷۶: گرد ماه از زلف عنبر می نهی 129شمارهٔ ۱۷۷: مشک می رنگ، بر سمن چه زنی 130شمارهٔ ۱۷۸: بدین جمال اگر تو را وفاستی 131شمارهٔ ۱۷۹: بتن بودم امروز چون ناتوانی 132شمارهٔ ۱۸۰: صبحدم آن روی چون نگارچه شوئی 133شمارهٔ ۱۸۱: سوزی است مرا در دل دانی که چسان س ...134شمارهٔ ۱۸۲: بس کاین دل زار ریش کردی 135شمارهٔ ۱۸۳: کره مشک بر سمن چه زنی 136شمارهٔ ۱۸۴: ای قاعده ی بزرگواری 137شمارهٔ ۱۸۵: ای بنده ی لب تو، لب آبدار می 138شمارهٔ ۱۸۶: شبگیر و تنها میروی ای شمع دلها تا ...139شمارهٔ ۱۸۷: زهی چتر قمر طرف کلاهت 140شمارهٔ ۱۸۸: هرکه عشقت خرید جان بفروخت 141شمارهٔ ۱۸۹: نیم شبان دلبرک نیم مست 142شمارهٔ ۱۹۰: بر آن کس که کمتر ز سگ باد پیشت 143شمارهٔ ۱۹۱: جشن فرخنده نوروز جهان افروز است 144شمارهٔ ۱۹۲: رو که میدان جهان میدان توست

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ