اثیر اخسیکتی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱: حسن رویش دیده پرخون میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن رویش دیده پرخون میکند عقل واقف نیست تا چون میکند آب میگیرد ز رویش چشم و پس عکس او آن آب گلگون میکند دست حسنش ماه را گیسو کشان از بساط چرخ بیرون میکند جمله تلقین رخ و زلفین اوست چرخ هر بیداد کاکنون میکند عین بیدادی است در دور غمش هرکه آه از جور کردون میکند عقل را چون ابلهان در شیشه کرد چشم او یا رب چه افسون میکند ظلم جزعش آشکارست آن بگوی لعل متواریش هم خون میکند از جهان هر چند جورش بر من است گو بکن زیرا که موزون میکند گفت زر و سیم، گفتم روی و اشک گفت این وجهم چو قارون میکند نیک ادائی رفت اثیرا کم مپیچ تا مراعات تو افزون میکند اثیر اخسیکتی