به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتیغزل هاشمارهٔ ۳۹: خیمه در کوی یار خواهم زد

1940عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خیمه در کوی یار خواهم زد
در آن غمگسار خواهم زد
با جنیبت گشان نوبت وصل
پای بر روزگار خواهم زد
اولین تازیانه ئی که زنم
بر سر انتظار خواهم زد
با رخ خویش و خط اولکدی
در خزان و بهار خواهم زد
باز بر بام عالم از نخوت
علمی آشکار خواهم زد
خاک در چشم باد خواهم ریخت
آب بر روی نار خواهم زد
پشت پای کمال در ره عشق
بر رخ فخر و عار خواهم زد
دو جهان را چو بشکنم با خود
همه در کارزار خواهم زد
هر اثر کز اثیر خواهد ماند
جز سخن بر کنار خواهم زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸: خوی تو باجور روزگار بسازد 2شمارهٔ ۳۹: خیمه در کوی یار خواهم زد 3شمارهٔ ۴۰: همچو بالای تو سروی بچمن می نرسد 4شمارهٔ ۴۱: دل به عشق تو جانسپاری کرد 5شمارهٔ ۴۲: وقت بیاید که دور غم بسر آید 6شمارهٔ ۴۳: روزی که جفاهای تو بر یاد من آید 7شمارهٔ ۴۴: رخ او دیده را بصر بخشد 8شمارهٔ ۴۵: نه صفای تو در بصر گنجد 9شمارهٔ ۴۶: آنرا که چنان سلسله ها بافته باشد 10شمارهٔ ۴۷: روی تو، ممالک جهان ارزد 11شمارهٔ ۴۸: گه بود ماه که با روی تو از کوه بر ...12شمارهٔ ۴۹: گر نقاب از دورخ براندازد 13شمارهٔ ۵۰: نام تو، بهر زبان در افتاد 14شمارهٔ ۵۱: حسن رویش دیده پرخون میکند 15شمارهٔ ۵۲: از تو هر آنچه برمن درویش میرود 16شمارهٔ ۵۳: جهان پیرباز از دست نیسان خرقه می پ ...17شمارهٔ ۵۴: با سرو قدت چمن بسوزد 18شمارهٔ ۵۵: دهان تنگ آن دلبر نشان طبع من دارد 19شمارهٔ ۵۶: شام از طرب رخت سحر گردد 20شمارهٔ ۵۷: لعل تو به نکته دُر چکاند 21شمارهٔ ۵۸: یار دست جور در جان میکند 22شمارهٔ ۵۹: جان نقش رخ تو بر بصر دارد 23شمارهٔ ۶۰: وصلش مرا قرین سعادت نمیکند 24شمارهٔ ۶۱: از عشق تو بوی خون همی آید 25شمارهٔ ۶۲: دل ز دست غمت بجان نجهد 26شمارهٔ ۶۳: باز مرا عشق کهن تازه شد 27شمارهٔ ۶۴: هر محتشمی پایه عشق تو ندارد 28شمارهٔ ۶۵: تن بی غم تو جان نمیخواهد 29شمارهٔ ۶۶: از لب یار شکر می باید 30شمارهٔ ۶۷: که را هجرت به پرسش کمتر آید 31شمارهٔ ۶۸: دست ار، همه بتان بجمال و وفا برند 32شمارهٔ ۶۹: وصل شک نیست که در می باید 33شمارهٔ ۷۰: بهار امسال خوشتر می نماید 34شمارهٔ ۷۱: هر آنکس را که دلداری چو آن سرو سهی ...35شمارهٔ ۷۲: یکدمت خود غم دلم دارد 36شمارهٔ ۷۳: تهمت اشکم چو پیدا میشود 37شمارهٔ ۷۴: مرغی یگانه بودم یاری بدستم آمد 38شمارهٔ ۷۵: یارستم پیشه باز، دست جفا می برد 39شمارهٔ ۷۶: آتش عشق تو چون زبانه برآرد 40شمارهٔ ۷۷: دل بر امید وصل تو جان را همی زند 41شمارهٔ ۷۸: دردی است در دیار که درمان نمیبرد 42شمارهٔ ۷۹: جهان، جان فشاند چو روی تو بیند 43شمارهٔ ۸۰: باز دل در عشق رائی میزند 44شمارهٔ ۸۱: با آنکه بهشیاری همتات نمی افتد 45شمارهٔ ۸۲: تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود 46شمارهٔ ۸۳: پایه حسن تو آفتاب ندارد 47شمارهٔ ۸۴: با که گویم راز چون همدم نماند 48شمارهٔ ۸۵: پسته خندان تو شکر فشاند 49شمارهٔ ۸۶: مشتری غاشیه مهر تو بر دوش کشد 50شمارهٔ ۸۷: امید وصل غم روز هجر چون شب شمع 51شمارهٔ ۸۸: جور تو گر عنان بجنباند 52شمارهٔ ۸۹: مرا براین نسزاید که از تو باشم دور 53شمارهٔ ۹۰: تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار 54شمارهٔ ۹۱: آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر 55شمارهٔ ۹۲: دلا فتراک آن جان و جهان گیر 56شمارهٔ ۹۳: یک نظر در صورت آن روح روحانی نگر 57شمارهٔ ۹۴: دلبری دارم که یارب زینهار 58شمارهٔ ۹۵: ای ز تو بر هر دماغی صد هوس 59شمارهٔ ۹۶: مسلمانان فغان از دست چشم کافر مستش 60شمارهٔ ۹۷: گر ز کوی عاشقانی، تا عدم هم خانه ب ...61شمارهٔ ۹۸: تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش 62شمارهٔ ۹۹: در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش 63شمارهٔ ۱۰۰: مهمان تو آمد دل در باغ رضا خوان ک ...64شمارهٔ ۱۰۱: در فراقت طاقت من گشت طاق 65شمارهٔ ۱۰۲: چند خورم خون خود ازدست دل 66شمارهٔ ۱۰۳: چو من عادت چنین دارم که غم را شاد ...67شمارهٔ ۱۰۴: می بین که تا چه غایت از تو به درد ...68شمارهٔ ۱۰۵: باز در دست چرخ بد سازم 69شمارهٔ ۱۰۶: از همه عالم خریدار توام 70شمارهٔ ۱۰۷: پیمان شکنا بر سر پیمانت نمی بینم 71شمارهٔ ۱۰۸: درد هجران تو را داغ جگر ساخته ام 72شمارهٔ ۱۰۹: دوش با دوست محاکات بجان میگردم 73شمارهٔ ۱۱۰: دلبری دارم که جان میخواهد از من، ...74شمارهٔ ۱۱۱: همه عارض تو بینم، چو نظر بر آب دا ...75شمارهٔ ۱۱۲: مه را وجود گفتن با روی او نیارم 76شمارهٔ ۱۱۳: از دل گره غم تو بگشادم 77شمارهٔ ۱۱۴: دوش در عیش و عشرتی بودم 78شمارهٔ ۱۱۵: بی تو با یک دل، غم دل مانده ام 79شمارهٔ ۱۱۶: هرغم که دهد عشق تو من خار ندارم 80شمارهٔ ۱۱۷: یا رب این من، غریب کم خطرم 81شمارهٔ ۱۱۸: از نو، رقمی بر دل درویش کشیدم 82شمارهٔ ۱۱۹: کو محرمی که قصه تو در میان نهم 83شمارهٔ ۱۲۰: بی شب زلف تو سیه روزم 84شمارهٔ ۱۲۱: چون با غم تو قرار گیرم 85شمارهٔ ۱۲۲: ره صد رهگذرت میدارم 86شمارهٔ ۱۲۳: با آنکه در میان دل آتش همی زنم 87شمارهٔ ۱۲۴: کارم از عشق بجان است، چه تدبیر کن ...88شمارهٔ ۱۲۵: شب دوش با دوست می خورده ام 89شمارهٔ ۱۲۶: خیز تا دست طرب یکدم، بجام می زنیم 90شمارهٔ ۱۲۷: آنم که زین بر اسب تمنا نهاده ام 91شمارهٔ ۱۲۸: در فراق تو سوخت این جگرم 92شمارهٔ ۱۲۹: به حق آنکه جز از تو، کسی گزیده نی ...93شمارهٔ ۱۳۰: بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم 94شمارهٔ ۱۳۱: میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم 95شمارهٔ ۱۳۲: وه که امروز بحال دگرم 96شمارهٔ ۱۳۳: ساقی من از خمار شبانه مشوشم 97شمارهٔ ۱۳۴: پر دردم و بمانده ز درمان خویشتن 98شمارهٔ ۱۳۵: خه خه آن سوسن سیرابش بین 99شمارهٔ ۱۳۶: ای سعی کرده عشق تو در خون و جان م ...100شمارهٔ ۱۳۷: ای بر گشاده دست به بیداد عاشقان 101شمارهٔ ۱۳۸: ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ...102شمارهٔ ۱۳۹: چیست، شرط عاشقان با بینوائی ساختن 103شمارهٔ ۱۴۰: این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو 104شمارهٔ ۱۴۱: از رهی روی بگردان و برو 105شمارهٔ ۱۴۲: ای در دل و جان سواری تو 106شمارهٔ ۱۴۳: باز دل را تازه شد درد کهن با یار ...107شمارهٔ ۱۴۴: سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای ...108شمارهٔ ۱۴۵: داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو 109شمارهٔ ۱۴۶: ای شکرخای شده گوش از تو 110شمارهٔ ۱۴۷: ای مرهم هر سینه مجروح لب تو 111شمارهٔ ۱۴۸: ای همه شیران اسیر دام تو 112شمارهٔ ۱۴۹: ای شکار آویز دل فتراک تو 113شمارهٔ ۱۵۰: گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو 114شمارهٔ ۱۵۱: ما مانده ایم و جانی، در دست غم بم ...115شمارهٔ ۱۵۲: ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور ...116شمارهٔ ۱۵۳: ای غمت در جان من آویخته 117شمارهٔ ۱۵۴: توسن بسر عنان بمن ده 118شمارهٔ ۱۵۵: گره مشک، بر سمن چه زنی 119شمارهٔ ۱۵۶: دگر بار ای دل سنگین فتادی 120شمارهٔ ۱۵۷: دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی 121شمارهٔ ۱۵۸: والله که به بیباکی، ناموس جهان بر ...122شمارهٔ ۱۵۹: دل ببری، تن بزنی، اینت بلائی که ت ...123شمارهٔ ۱۶۰: ای پشیمان شده ز دلداری 124شمارهٔ ۱۶۱: من تنگدل و تو تنگ خوئی 125شمارهٔ ۱۶۲: ای عهد تو جمله نانمازی 126شمارهٔ ۱۶۳: جانم فدای توست، که جانان من توئی 127شمارهٔ ۱۶۴: تو که از درد سری آه کنی 128شمارهٔ ۱۶۵: ای دل آخر تا کی این دیوانگی 129شمارهٔ ۱۶۶: کژ نهادی کُله، چه سرداری 130شمارهٔ ۱۶۷: زلف چون بر عذار میفکنی 131شمارهٔ ۱۶۸: در کار تو از دست بشد عهد جوانی 132شمارهٔ ۱۶۹: ای به هلاک جان من، عشق تو را کفای ...133شمارهٔ ۱۷۰: بر گل چو مثال عنبر انگیزی 134شمارهٔ ۱۷۱: دلا آن به که با جان در نبندی 135شمارهٔ ۱۷۲: رخ تو فتنه جهان بودی 136شمارهٔ ۱۷۳: جانا، همه آیت نکوئی 137شمارهٔ ۱۷۴: روز تو اقبال و فرخ نیستی 138شمارهٔ ۱۷۵: چون گشت رخ چمن دل آرای 139شمارهٔ ۱۷۶: گرد ماه از زلف عنبر می نهی 140شمارهٔ ۱۷۷: مشک می رنگ، بر سمن چه زنی 141شمارهٔ ۱۷۸: بدین جمال اگر تو را وفاستی 142شمارهٔ ۱۷۹: بتن بودم امروز چون ناتوانی 143شمارهٔ ۱۸۰: صبحدم آن روی چون نگارچه شوئی 144شمارهٔ ۱۸۱: سوزی است مرا در دل دانی که چسان س ...145شمارهٔ ۱۸۲: بس کاین دل زار ریش کردی 146شمارهٔ ۱۸۳: کره مشک بر سمن چه زنی 147شمارهٔ ۱۸۴: ای قاعده ی بزرگواری 148شمارهٔ ۱۸۵: ای بنده ی لب تو، لب آبدار می 149شمارهٔ ۱۸۶: شبگیر و تنها میروی ای شمع دلها تا ...150شمارهٔ ۱۸۷: زهی چتر قمر طرف کلاهت 151شمارهٔ ۱۸۸: هرکه عشقت خرید جان بفروخت 152شمارهٔ ۱۸۹: نیم شبان دلبرک نیم مست 153شمارهٔ ۱۹۰: بر آن کس که کمتر ز سگ باد پیشت 154شمارهٔ ۱۹۱: جشن فرخنده نوروز جهان افروز است 155شمارهٔ ۱۹۲: رو که میدان جهان میدان توست

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ