به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتیغزل هاشمارهٔ ۳۸: خوی تو باجور روزگار بسازد

2120عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خوی تو باجور روزگار بسازد
حسن تو با لطف کردگار بسازد
وعده وصلت بکوش هوش فروخوان
تا برود کار انتظار بسازد
بر پی بوی گلی ز باغ رخ تو
با الم صد هزار خار بسازد
روی تو دیدم ز خوی خویش خبرده
تا دل کار اوفتاده کار بسازد
سوخت مرا طبع روزگار مباد آنک
خوی تو با طبع روزگار بسازد
همچو اثیر آنکه درفتاد بدامت
تا به ابد برگ اضطرار بسازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۷: دوستی یکدل و دمساز نماند 2شمارهٔ ۳۸: خوی تو باجور روزگار بسازد 3شمارهٔ ۳۹: خیمه در کوی یار خواهم زد 4شمارهٔ ۴۰: همچو بالای تو سروی بچمن می نرسد 5شمارهٔ ۴۱: دل به عشق تو جانسپاری کرد 6شمارهٔ ۴۲: وقت بیاید که دور غم بسر آید 7شمارهٔ ۴۳: روزی که جفاهای تو بر یاد من آید 8شمارهٔ ۴۴: رخ او دیده را بصر بخشد 9شمارهٔ ۴۵: نه صفای تو در بصر گنجد 10شمارهٔ ۴۶: آنرا که چنان سلسله ها بافته باشد 11شمارهٔ ۴۷: روی تو، ممالک جهان ارزد 12شمارهٔ ۴۸: گه بود ماه که با روی تو از کوه بر ...13شمارهٔ ۴۹: گر نقاب از دورخ براندازد 14شمارهٔ ۵۰: نام تو، بهر زبان در افتاد 15شمارهٔ ۵۱: حسن رویش دیده پرخون میکند 16شمارهٔ ۵۲: از تو هر آنچه برمن درویش میرود 17شمارهٔ ۵۳: جهان پیرباز از دست نیسان خرقه می پ ...18شمارهٔ ۵۴: با سرو قدت چمن بسوزد 19شمارهٔ ۵۵: دهان تنگ آن دلبر نشان طبع من دارد 20شمارهٔ ۵۶: شام از طرب رخت سحر گردد 21شمارهٔ ۵۷: لعل تو به نکته دُر چکاند 22شمارهٔ ۵۸: یار دست جور در جان میکند 23شمارهٔ ۵۹: جان نقش رخ تو بر بصر دارد 24شمارهٔ ۶۰: وصلش مرا قرین سعادت نمیکند 25شمارهٔ ۶۱: از عشق تو بوی خون همی آید 26شمارهٔ ۶۲: دل ز دست غمت بجان نجهد 27شمارهٔ ۶۳: باز مرا عشق کهن تازه شد 28شمارهٔ ۶۴: هر محتشمی پایه عشق تو ندارد 29شمارهٔ ۶۵: تن بی غم تو جان نمیخواهد 30شمارهٔ ۶۶: از لب یار شکر می باید 31شمارهٔ ۶۷: که را هجرت به پرسش کمتر آید 32شمارهٔ ۶۸: دست ار، همه بتان بجمال و وفا برند 33شمارهٔ ۶۹: وصل شک نیست که در می باید 34شمارهٔ ۷۰: بهار امسال خوشتر می نماید 35شمارهٔ ۷۱: هر آنکس را که دلداری چو آن سرو سهی ...36شمارهٔ ۷۲: یکدمت خود غم دلم دارد 37شمارهٔ ۷۳: تهمت اشکم چو پیدا میشود 38شمارهٔ ۷۴: مرغی یگانه بودم یاری بدستم آمد 39شمارهٔ ۷۵: یارستم پیشه باز، دست جفا می برد 40شمارهٔ ۷۶: آتش عشق تو چون زبانه برآرد 41شمارهٔ ۷۷: دل بر امید وصل تو جان را همی زند 42شمارهٔ ۷۸: دردی است در دیار که درمان نمیبرد 43شمارهٔ ۷۹: جهان، جان فشاند چو روی تو بیند 44شمارهٔ ۸۰: باز دل در عشق رائی میزند 45شمارهٔ ۸۱: با آنکه بهشیاری همتات نمی افتد 46شمارهٔ ۸۲: تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود 47شمارهٔ ۸۳: پایه حسن تو آفتاب ندارد 48شمارهٔ ۸۴: با که گویم راز چون همدم نماند 49شمارهٔ ۸۵: پسته خندان تو شکر فشاند 50شمارهٔ ۸۶: مشتری غاشیه مهر تو بر دوش کشد 51شمارهٔ ۸۷: امید وصل غم روز هجر چون شب شمع 52شمارهٔ ۸۸: جور تو گر عنان بجنباند 53شمارهٔ ۸۹: مرا براین نسزاید که از تو باشم دور 54شمارهٔ ۹۰: تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار 55شمارهٔ ۹۱: آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر 56شمارهٔ ۹۲: دلا فتراک آن جان و جهان گیر 57شمارهٔ ۹۳: یک نظر در صورت آن روح روحانی نگر 58شمارهٔ ۹۴: دلبری دارم که یارب زینهار 59شمارهٔ ۹۵: ای ز تو بر هر دماغی صد هوس 60شمارهٔ ۹۶: مسلمانان فغان از دست چشم کافر مستش 61شمارهٔ ۹۷: گر ز کوی عاشقانی، تا عدم هم خانه ب ...62شمارهٔ ۹۸: تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش 63شمارهٔ ۹۹: در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش 64شمارهٔ ۱۰۰: مهمان تو آمد دل در باغ رضا خوان ک ...65شمارهٔ ۱۰۱: در فراقت طاقت من گشت طاق 66شمارهٔ ۱۰۲: چند خورم خون خود ازدست دل 67شمارهٔ ۱۰۳: چو من عادت چنین دارم که غم را شاد ...68شمارهٔ ۱۰۴: می بین که تا چه غایت از تو به درد ...69شمارهٔ ۱۰۵: باز در دست چرخ بد سازم 70شمارهٔ ۱۰۶: از همه عالم خریدار توام 71شمارهٔ ۱۰۷: پیمان شکنا بر سر پیمانت نمی بینم 72شمارهٔ ۱۰۸: درد هجران تو را داغ جگر ساخته ام 73شمارهٔ ۱۰۹: دوش با دوست محاکات بجان میگردم 74شمارهٔ ۱۱۰: دلبری دارم که جان میخواهد از من، ...75شمارهٔ ۱۱۱: همه عارض تو بینم، چو نظر بر آب دا ...76شمارهٔ ۱۱۲: مه را وجود گفتن با روی او نیارم 77شمارهٔ ۱۱۳: از دل گره غم تو بگشادم 78شمارهٔ ۱۱۴: دوش در عیش و عشرتی بودم 79شمارهٔ ۱۱۵: بی تو با یک دل، غم دل مانده ام 80شمارهٔ ۱۱۶: هرغم که دهد عشق تو من خار ندارم 81شمارهٔ ۱۱۷: یا رب این من، غریب کم خطرم 82شمارهٔ ۱۱۸: از نو، رقمی بر دل درویش کشیدم 83شمارهٔ ۱۱۹: کو محرمی که قصه تو در میان نهم 84شمارهٔ ۱۲۰: بی شب زلف تو سیه روزم 85شمارهٔ ۱۲۱: چون با غم تو قرار گیرم 86شمارهٔ ۱۲۲: ره صد رهگذرت میدارم 87شمارهٔ ۱۲۳: با آنکه در میان دل آتش همی زنم 88شمارهٔ ۱۲۴: کارم از عشق بجان است، چه تدبیر کن ...89شمارهٔ ۱۲۵: شب دوش با دوست می خورده ام 90شمارهٔ ۱۲۶: خیز تا دست طرب یکدم، بجام می زنیم 91شمارهٔ ۱۲۷: آنم که زین بر اسب تمنا نهاده ام 92شمارهٔ ۱۲۸: در فراق تو سوخت این جگرم 93شمارهٔ ۱۲۹: به حق آنکه جز از تو، کسی گزیده نی ...94شمارهٔ ۱۳۰: بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم 95شمارهٔ ۱۳۱: میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم 96شمارهٔ ۱۳۲: وه که امروز بحال دگرم 97شمارهٔ ۱۳۳: ساقی من از خمار شبانه مشوشم 98شمارهٔ ۱۳۴: پر دردم و بمانده ز درمان خویشتن 99شمارهٔ ۱۳۵: خه خه آن سوسن سیرابش بین 100شمارهٔ ۱۳۶: ای سعی کرده عشق تو در خون و جان م ...101شمارهٔ ۱۳۷: ای بر گشاده دست به بیداد عاشقان 102شمارهٔ ۱۳۸: ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ...103شمارهٔ ۱۳۹: چیست، شرط عاشقان با بینوائی ساختن 104شمارهٔ ۱۴۰: این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو 105شمارهٔ ۱۴۱: از رهی روی بگردان و برو 106شمارهٔ ۱۴۲: ای در دل و جان سواری تو 107شمارهٔ ۱۴۳: باز دل را تازه شد درد کهن با یار ...108شمارهٔ ۱۴۴: سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای ...109شمارهٔ ۱۴۵: داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو 110شمارهٔ ۱۴۶: ای شکرخای شده گوش از تو 111شمارهٔ ۱۴۷: ای مرهم هر سینه مجروح لب تو 112شمارهٔ ۱۴۸: ای همه شیران اسیر دام تو 113شمارهٔ ۱۴۹: ای شکار آویز دل فتراک تو 114شمارهٔ ۱۵۰: گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو 115شمارهٔ ۱۵۱: ما مانده ایم و جانی، در دست غم بم ...116شمارهٔ ۱۵۲: ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور ...117شمارهٔ ۱۵۳: ای غمت در جان من آویخته 118شمارهٔ ۱۵۴: توسن بسر عنان بمن ده 119شمارهٔ ۱۵۵: گره مشک، بر سمن چه زنی 120شمارهٔ ۱۵۶: دگر بار ای دل سنگین فتادی 121شمارهٔ ۱۵۷: دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی 122شمارهٔ ۱۵۸: والله که به بیباکی، ناموس جهان بر ...123شمارهٔ ۱۵۹: دل ببری، تن بزنی، اینت بلائی که ت ...124شمارهٔ ۱۶۰: ای پشیمان شده ز دلداری 125شمارهٔ ۱۶۱: من تنگدل و تو تنگ خوئی 126شمارهٔ ۱۶۲: ای عهد تو جمله نانمازی 127شمارهٔ ۱۶۳: جانم فدای توست، که جانان من توئی 128شمارهٔ ۱۶۴: تو که از درد سری آه کنی 129شمارهٔ ۱۶۵: ای دل آخر تا کی این دیوانگی 130شمارهٔ ۱۶۶: کژ نهادی کُله، چه سرداری 131شمارهٔ ۱۶۷: زلف چون بر عذار میفکنی 132شمارهٔ ۱۶۸: در کار تو از دست بشد عهد جوانی 133شمارهٔ ۱۶۹: ای به هلاک جان من، عشق تو را کفای ...134شمارهٔ ۱۷۰: بر گل چو مثال عنبر انگیزی 135شمارهٔ ۱۷۱: دلا آن به که با جان در نبندی 136شمارهٔ ۱۷۲: رخ تو فتنه جهان بودی 137شمارهٔ ۱۷۳: جانا، همه آیت نکوئی 138شمارهٔ ۱۷۴: روز تو اقبال و فرخ نیستی 139شمارهٔ ۱۷۵: چون گشت رخ چمن دل آرای 140شمارهٔ ۱۷۶: گرد ماه از زلف عنبر می نهی 141شمارهٔ ۱۷۷: مشک می رنگ، بر سمن چه زنی 142شمارهٔ ۱۷۸: بدین جمال اگر تو را وفاستی 143شمارهٔ ۱۷۹: بتن بودم امروز چون ناتوانی 144شمارهٔ ۱۸۰: صبحدم آن روی چون نگارچه شوئی 145شمارهٔ ۱۸۱: سوزی است مرا در دل دانی که چسان س ...146شمارهٔ ۱۸۲: بس کاین دل زار ریش کردی 147شمارهٔ ۱۸۳: کره مشک بر سمن چه زنی 148شمارهٔ ۱۸۴: ای قاعده ی بزرگواری 149شمارهٔ ۱۸۵: ای بنده ی لب تو، لب آبدار می 150شمارهٔ ۱۸۶: شبگیر و تنها میروی ای شمع دلها تا ...151شمارهٔ ۱۸۷: زهی چتر قمر طرف کلاهت 152شمارهٔ ۱۸۸: هرکه عشقت خرید جان بفروخت 153شمارهٔ ۱۸۹: نیم شبان دلبرک نیم مست 154شمارهٔ ۱۹۰: بر آن کس که کمتر ز سگ باد پیشت 155شمارهٔ ۱۹۱: جشن فرخنده نوروز جهان افروز است 156شمارهٔ ۱۹۲: رو که میدان جهان میدان توست

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ