کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را

    غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را

    بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را

    این قدر تمیز هست، آخر من دیوانه را

    گو چو بنیادم می و معشوق ویران کرده‌اند

    کرده‌ام وقف می و معشوق این، ویرانه را

    ما ز بیرون خمستان فلک، می، می‌خوریم

    گو بر اندازید، بنیاد خم و خمخانه را

    ما زجام ساقی مستیم، کز شوق لبش

    در میان دل بود چون ساغر و پیمانه را

    عقل را با آشنایان درش بیگانگی است

    ساقیا در مجلس ما، ره مده، بیگانه را

    جام دردی ده به من، وز من، بجام می، ستان

    این روان روشن و جامی بده، جانانه را

    سر چنان گرم است، شمع مجلس ما را، ز می

    کز سر گرمی، بخواهد سوختن پروانه را

    راستی هرگز نخواهد گفت، سلمان ترک همی

    ناصحا! افسون مدم، واعظ مخوان افسانه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha