کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من لاف چون زنم، که سرم را هوای توست

    بس نیست؟ این قدر که سرم خاک پای توست

    با آنکه رفته در سر مهر تو، جان من

    جانم هنوز، بر سر مهر و وفای توست

    پرداختیم، گوشه خاطر، ز غیر دوست

    کین گوشه، خلوتی است که خاص، از برای توست

    ای غم وثاق اوست دلم، گرد او مگرد

    جایی که جای فکر نباشد، چه جای توست

    آیینه صفات خدایی و خلق را

    جمعیتی که روی نمود، از صفات توست

    چشم بدان، ز حسن لقای تو دور باد

    کاکنون بقای عالمیان، در لقای توست

    آنچ از تو می‌رسد به من احسان و مردمی است

    و آنها که می‌رسد، به تو از من دعای توست

    موی تو بر قفای تو دیدم، بتافتم

    گفتم، مگر که دود دلی، در قفای توست

    مویت به هم برآمد و در تاب رفت و گفت

    سودای کج مپز، که کمند بلای توست

    گر بنده می‌نوازی، ور بند می‌کنی

    ما بنده‌ایم، مصلحت ما، رضای توست

    ور قطع می‌کنی سرم، از تن بکن، که نیست

    قطعا برین سرم سخنی، رای، رای توست

    خاک درت، به خون جگر گشت حاصلم

    سلمان برو، که خاک درش خونبهای توست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha