کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نه قاصدی که پیامی، به نزد یار برد

    نه محرمی، که سلامی بدان دیار، برد

    چو باد راهروی صبح خیز می‌خواهم

    که ناله سحر به گوش یار برد

    صبا اگر چه رسول من است بیمار است

    بدین بهانه مبادا که روزگار برد

    فتاده‌ایم به شهری غریب و یاری نیست

    که قصه‌ای ز فقیری به شهریار برد

    من آن نیم که توانم بدان دیار شدن

    صبا مگر ز سر خاک من غبار برد

    تو اختیار منی از جهانیان و جهان

    در آن هوس که ز دست من اختیار برد

    غلام ساقی لعل توام که چاره من

    به جرعه می‌نوشین خوشگوار برد

    بیار ساقی از آن می که می‌پرستان را

    دمی به کار بدارد، دمی ز کار برد

    می میار که درد سر و خمار آرد

    از آن می آرد که هوش آرد و خمار برد

    هزار بار دلم هست و در میان دل نیست

    در این میان دل سلمان کدام بار برد؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha