کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی دوست من از باغ ارم یاد نیارم

    ور جنت فردوس بود، دوست ندارم

    از دست رقیبان نروم، ور برود سر

    من خاک در دوست به دشمن نگذارم

    پرورده به خون جگرش بودم و چون اشک

    از دیده من رفت و نیامد به کنارم

    آن دم که دهم جان و به خاکم بسپارند

    من خاک درش را به دل و جان نسپارم

    بر خاک درش میرم و چون خاک شوم من

    زان در نتوانند برانگیخت غبارم

    در نامه چو نامت نبود نامه نخواهم

    و آن دم که به یادت نزنم دم نشمارم

    کو دولت آنم که شبی با تو نشینم؟

    کو فرصت آنم که دمی با تو برآرم؟

    در نامه همه شرح فراق تو، نویسم

    بر دیده همه نقش خیال تو نگارم

    چشمان سیاه تو به اول نظرم مست

    کردند و بکشتند در آخر به خمارم

    یارب چه دلست آن دل سنگین که نشد نرم؟

    از « یارب‌» دلسوز من و ناله زارم

    گویند که سلمان سر و جان در قدمش باز

    گر کار به سر می‌رودم بر سر کارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha