کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز سودای رخ و زلفش، غمی دارم شبانروزی

    مرا صبح وصال او، نمی‌گردد شبی روزی

    نسیم صبح پیغامی به خورشیدی رسان از ما

    که با یاد جمال او، شب ما می‌کند روزی

    بجز از سایه سروش، مبادم هیچ سرسبزی!

    بجز بر خاتم لعلش، مبادم هیچ فیروزی

    ز مجلس شمع را ساقی، ببر در گوشه‌ای بنشان

    که امشب ماه خواهد کرد، ما را مجلس افروزی

    بسوز و گریه چون شمع ار نخواهی گشت در هجران

    به یکدم می‌توان کشتن، مرا چندین چه می‌سوزی؟

    اگر زخمی زنی بر من، چنانم بر دل آید خوش

    که بر گل در سحرگاهان، نسیم باد نوروزی

    قبای عمر کوتاهست، بر بالای امیدم

    مگر باز آیی و وصلی، شبی بر دامنم دوزی

    چه خواهی کرد ای سلمان، به هجران صرف شد عمرت

    مگر وصلش بدست آری، وزان عمری تو اندوزی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha