کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بازا که بی حضورت، خوش نیست زندگانی

    دور از تو می‌گذارم، عمری چنانکه دانی

    من آمدن به پیشت، دانی نمی‌توانم

    اما اگر تو آیی، دانم که می‌توانی

    از عمر ذوق وقتی، بودم که با تو بودم

    ذوقی چنان ندارد، بی دوست زندگانی

    چون مجمر از فراقت، دارم دلی پر آتش

    دودم به سر بر آمد، زین آتش نهانی

    از درد درد خویشم، یکدم مدار خالی

    کان است عاشقان را، اسباب زندگانی

    عهد جوانی من، بگذشت در فراقت

    بازای تا ببویت، باز آیدم جوانی

    در بزم عشق او جان، باید که خوش بر آید

    ور زانچه بر نیاید خوش باشد از گرانی

    گرچه ز من ملول است او ای صبا چنان کن

    کین نامه هر چه بادا بادا بدور رسانی

    گویی چو نامه سلمان، می‌پیچد از فراقت

    در خویشتن چه باشد، باری گرش بخوانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha