به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ما از در او دور و چنین بر در و بامش
باد سحری میگذرد، باد حرامش!
تا بر گل روی از کلهاش دام نهادی
مرغان ز هوا روی نهادند به دامش
ای مرغ ز دام سر زلفش خبرت نیست
گستاخ از آن میگذری، بر سر مباش
روی تو بهشت است که شهدست لبانش
لعل تو عقیق است که مشک است ختامش
آن روی چه رویی است که با آن همه شوکت
شد شاه ریاحین به همه روی غلامش
وقت است که سلطان سراپرده انجم
در مملکت حسن زند سکه بنامش
وصف مه روی تو و مهر دل سلمان
از بس که بگفتیم، نگفتیم تمامش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.