کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر

    از کجا پیدا شد این سودای ناگاهم دگر؟

    دیده می‌بندم ولی از عکس خورشید بلند

    در درون می‌افتد از دیوار کوتاهم دگر

    هست در من آتشی سوزان، نمی‌دانم که چیست؟

    این قدر دانم که همچون شمع می‌کاهم دگر

    هر شبی گویم که فردا ترک این سودا کنم

    تازه می‌گردد هوای هر سحرگاهم دگر

    زندگانی در فراقت گر چنین خواهد گذشت

    بعد از نیم زندگانی بس نمی‌خواهم دگر

    همچو خاکم بر سر راه صبوری معتکف

    باد بر بوی تو خواهد بردن از راهم دگر

    یار گندمگون خرمن سوز سنبل موی من

    جو به جو بر باد خواهد داد چون کاهم دگر

    ساقیا از آب رز یک جرعه بر خاکم فشان

    هان که درخواهد گرفتن آتشین آهم دگر

    در ازل خاک وجود من به می گل کرده‌اند

    منع می‌خوردن مکن سلمان به اکراهم دگر!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha