کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف و رخسار تو را شام و سحر چون خواند؟

    هر که یک حرف سیاهی ز سپیدی داند

    می‌کنم ترک هوای سر زلف تو و باز

    باد می‌آید و این سلسله می‌جنباند

    اشک من آنچه ز زار دل من می‌گوید

    راست می‌گوید و از دیده سخن می‌راند

    دل به او دادم و او کرد به جانم بیداد

    هیچکس نیست که داد من از او بستاند

    آب چشمم ننشاند آتش و من می‌دانم

    کاتش من به جز از خاک درش ننشاند

    هر چه گوید ز لبش جان، همه شیرین گوید

    و آنچه داند ز رخش دل، همه نیکو داند

    ماند سلمان ز درت دور و چنان می‌شنود:

    که مراد تو چنین است و بدین می‌ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha