کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی‌دانم که نی چون من چرا بسیار می‌نالد؟

    دمادم می‌زند یارش، ز دست یار می‌نالد

    نشسته بر ره با دست و بادش می‌زند هر دم

    از آن رو زرد و بیمارست و چون بیمار می‌نالد

    دمیدندش دمی در تن از آنرو روح می‌بخشد

    بریدندش زیار خود، از آنرو زار می‌نالد

    ز بیماری چنانش تن نحیف و زار می‌بینم

    که بر هر جا که انگشتش نهی صد بار می‌نالد

    دمی بسیار دادندش، شکایت می‌کند زان دم

    جگر سوراخ کردندش، از آن آزار می‌نالد

    مگر در گوش او رمزی، ز راز عشق می‌آید

    دلش طاقت نمی‌آرد، ازین گفتار می‌نالد

    نفس با عود زن کز یار می‌سوزد نمی‌گرید

    مزن بادی که از هر باد نی چون یار می‌نالد

    منال از یار خود سلمان که تشنیع است بر بلبل

    اگر در راه عشق گل ز زخم خار می‌نالد

    دمی بر نی بزن نی زن، که دردی هست همراهش

    اگر دردی ندارد نی چرا بسیار می‌نالد؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha