کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نظری کن که دل از جور فراقت خون شد

    نیست دل را به جز از دیده ره بیرون شد

    ناتوان بود دل خسته ندانم چون رفت؟

    حال آن خسته بدانید که آخر چون شد؟

    تا شدم دور ز خورشید جمالت، چو هلال

    اثر مهر توام روز به روز افزون شد

    در هوای گل رخسار تو ای گلبن حسن

    ای بسا رخ که درین باغ به خون گلگون شد

    غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت

    آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد

    صورت حسن تو زد عکس تجلی بر دل

    نقش خود در آیینه بر او مفتون شد

    کار برعکس فتاد آیینه و لیلی را

    آیینه لیلی و لیلی همگی مجنون شد

    پیش ازین صورت گل با تو تعلق سلمان

    بیش ازین داشت، تصور نکنی اکنون شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha