به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
فراق روی تو از شرح و بسط، بیرون است
زما مپرس، که حال درون دل، چون است
به خون نوشتهام، این نامه را که خواهی خواند
اگر چه دود درونم، نشسته در خون است
نکرد آتش شوق درون قلم ظاهر
مگر ز شوق قلم دود رفته بیرون است
نمیکنم سخن اشتیاق، کان تقدیر
ز طرف حرف و زحد عبارت، افزون است
بیا و قصه حالم بخوان، که بر رخ من
نوشته دیده، به خطی، چو در مکنون است
خیال روی تو دارم، مقام در چشمم
سرشک چشمم، از آن رو مقیم گلگون است
دل مقید سلمان، اسیر آن لیلی است
که در سلاسل زلفش، هزار مجنون است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.