به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کوهی

کوهیغزل هاشمارهٔ ۸: ازگلستان جنان آمد صبا

750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ازگلستان جنان آمد صبا
جان هر سر در روان آمد صبا
بسکه می گوید ز گل گل در چمن
از نفیر بلبلان آمد صبا
سرو شد خرم بباغ اندر چمن
چون بصحن بوستان آمد صبا
تا گل و بلبل بهم شادی کنند
از برای دوستان آمد صبا
مشک بار آورد هر شاخ شجر
کز دو زلف گلرخان آمد صبا
در شب تاریک پیش زلف یار
رهنمای عاشقان آمد صبا
آتش اندر غنچه صد برگ زد
بر سر آب روان آمد صبا
از صبا بشنید کوهی بوی یار
چون سحر زان آستان آمد صبا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷: ما نمی بینیم جز ذات خدا 2شمارهٔ ۸: ازگلستان جنان آمد صبا 3شمارهٔ ۹: شب رفته ایم در سر زلف توچون صبا 4شمارهٔ ۱۰: سوختم پروانه سان از شمع رخسار شما 5شمارهٔ ۱۱: چون پریشان است زلف یار ما 6شمارهٔ ۱۲: از هر که گلبن بینند روی جان را 7شمارهٔ ۱۳: به یدین او سرشت چون گل ما 8شمارهٔ ۱۴: ایکه اندر ذات پاکت نیست چونی و چرا 9شمارهٔ ۱۵: دیده ام آن ماه را در نیم شب 10شمارهٔ ۱۶: دوشم از غیب میرسید خطاب 11شمارهٔ ۱۷: گر من از عشق جگر خوار بنالم چه عجب 12شمارهٔ ۱۸: دارم از خان وصال یار امید نصیب 13شمارهٔ ۱۹: هست آن آفتاب ماه نقاب 14شمارهٔ ۲۰: دوش می آمد بگوش جانم از حضرت خطاب 15شمارهٔ ۲۱: دل چو شستم ز غیر نقش ادب 16شمارهٔ ۲۲: هستم از لعل تو در آتش و آب 17شمارهٔ ۲۳: از شمع ماه روی تو پر زیور آفتاب 18شمارهٔ ۲۴: خوانده ام از عنده ام الکتاب 19شمارهٔ ۲۵: دیده دل بر گشادم همچو ماه و آفتاب 20شمارهٔ ۲۶: هر صبا از چرخ آمد آفتاب مه نقاب 21شمارهٔ ۲۷: ظل ممدود سر زلف تو چون بر سر ماست 22شمارهٔ ۲۸: شام معراجی که زلف یار ماست 23شمارهٔ ۲۹: دلم آئینه آن دلستان است 24شمارهٔ ۳۰: ماه رخسار شما خورشید پر انوار ما ا ...25شمارهٔ ۳۱: ذات و صفات در نظر عارفان یکی است 26شمارهٔ ۳۲: رندی و شب روی به دو عالم چکار ماست 27شمارهٔ ۳۳: دوش در میکده گلبانگ علالا میرفت 28شمارهٔ ۳۴: زلف بر دوش و بشب چون مه تابان میرف ...29شمارهٔ ۳۵: همسایه آفتاب ماه است 30شمارهٔ ۳۶: نیست گر بر سر زلفین توام سود انیست 31شمارهٔ ۳۷: مه و خورشید روی ما عیان است 32شمارهٔ ۳۸: به خدا پیش جمله ذرات 33شمارهٔ ۳۹: لوح محفوظ در جبین شما است 34شمارهٔ ۴۰: تا چو عکس چشم آن مه روشنی عین ماست 35شمارهٔ ۴۱: ذات حق از لا و الا برتر است 36شمارهٔ ۴۲: آن نازنین پسر که دل از ما ربود و ر ...37شمارهٔ ۴۳: از گل روی تو باغ دل ما خندان است 38شمارهٔ ۴۴: موج دریا نیست دریا عین ما است 39شمارهٔ ۴۵: بر رخ میان قطره دریا وجود ما است 40شمارهٔ ۴۶: جمالش را جلال آئینه دار است 41شمارهٔ ۴۷: تا ز رخ آن مه لقا زلفین مشکین برگر ...42شمارهٔ ۴۸: ما بدانیم که خوبی چو تو در عالم نی ...43شمارهٔ ۴۹: کون جامع جسم و جان آدم است 44شمارهٔ ۵۰: جانرا ز عکس خال تو بر دل چو داغها ...45شمارهٔ ۵۱: زلف شبرنگ تو سر حلقه درویشان است 46شمارهٔ ۵۲: هر که دیوانه رخسار پریرویان نیست 47شمارهٔ ۵۳: آن مه ترک چون گل خنده زنان دی بدمس ...48شمارهٔ ۵۴: دست عشق آمد گریبانم گرفت 49شمارهٔ ۵۵: دیده تا رخساره دلدار را دیدن گرفت 50شمارهٔ ۵۶: دیده خونبار را دیدار خوبان آرزوست 51شمارهٔ ۵۷: دوش در میخانه ما رفتیم مست و می پر ...52شمارهٔ ۵۸: دل من در بر دلدار چو گفت الله دوست 53شمارهٔ ۵۹: جانم از صبح ازل چون دیده بر دیدار ...54شمارهٔ ۶۰: مائیم بر صفات و صفات تو عین ما است 55شمارهٔ ۶۱: آن دلربا که در دو جهانش نظیر نیست 56شمارهٔ ۶۲: عکس لعل لبت ای دوست چو در جان من ا ...57شمارهٔ ۶۳: میان ما و او ره در میان است 58شمارهٔ ۶۴: سواد اعظم آن خال سیاه است 59شمارهٔ ۶۵: روشنی در چشم ما از روی آن مه پیکر ...60شمارهٔ ۶۶: ذات حق روشن است در آیات 61شمارهٔ ۶۷: درد جان داریم درمان الغیاث 62شمارهٔ ۶۸: دارم از ترک برسر خود تاج 63شمارهٔ ۶۹: تا رود جان بجانب معراج 64شمارهٔ ۷۰: ساقی بجام باده گلرنگ در صباح 65شمارهٔ ۷۱: برداشتیم از کف ساقی روح راح 66شمارهٔ ۷۲: تا نهادم بخاک آن کو رخ 67شمارهٔ ۷۳: اگر خدا بنماید جمال بی برزخ 68شمارهٔ ۷۴: شبی بودم چو مه پهلوی خورشید 69شمارهٔ ۷۵: چو دل ز آئینه جان زنگ بزدود 70شمارهٔ ۷۶: اهل دل در دیده روی دلستانرا دیده ا ...71شمارهٔ ۷۷: عارفانی که با خدا باشند 72شمارهٔ ۷۸: تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد 73شمارهٔ ۷۹: واجب و ممکن بهم پیوسته اند 74شمارهٔ ۸۰: چشم نیرنگ باز پی مرود 75شمارهٔ ۸۱: بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد 76شمارهٔ ۸۲: خوش حال آن کسانی کز دام تن رهیدند 77شمارهٔ ۸۳: چشمم از جور یار می گرید 78شمارهٔ ۸۴: به قامت گلرخان سرو روانند 79شمارهٔ ۸۵: دل من بی جگری کرد و بجانان نرسید 80شمارهٔ ۸۶: ز رویت ماه تابان آفریدند 81شمارهٔ ۸۷: صوت نقاره ونی و سرناو چنگ و عود 82شمارهٔ ۸۸: هر که را زلف چو زنجیر تو دیوانه کن ...83شمارهٔ ۸۹: وحدت چو احد نمود واحد 84شمارهٔ ۹۰: عقل کل درکنه ادراک تو ره گم میکند 85شمارهٔ ۹۱: بذات آنکه ما را جسم و جان داد 86شمارهٔ ۹۲: سرو گل چهره اگر بند قبا بگشاید 87شمارهٔ ۹۳: صفا در خانه دل را که یار صاف میآید 88شمارهٔ ۹۴: هر که شهوت بکشد روح مجرد باشد 89شمارهٔ ۹۵: از جیب عدم وجود سر زد 90شمارهٔ ۹۶: سحر که بوی گل کز جانب گلزار میآید 91شمارهٔ ۹۷: بیاد لعل تو خون دلم شراب شود 92شمارهٔ ۹۸: آن جگر گوشه دل از ما به لب میگون ب ...93شمارهٔ ۹۹: از لعل یار باده ما خوشگوار شد 94شمارهٔ ۱۰۰: عدم ضد وجود آمد به بینید 95شمارهٔ ۱۰۱: ترک عشق رخ زیبا پسران نتوان کرد 96شمارهٔ ۱۰۲: در عدم پیوست اظهار وجود 97شمارهٔ ۱۰۳: ایدل عدم تملیک در سلک وجود آمد 98شمارهٔ ۱۰۴: بط حرصم بمرد و بلبلان شد 99شمارهٔ ۱۰۵: ماه روی تو مرا نور بصر میگردد 100شمارهٔ ۱۰۶: بفضل صانع کون فیکون شدم موجود 101شمارهٔ ۱۰۷: صبا که شام و سحر مشکبار می آید 102شمارهٔ ۱۰۸: بوسه می خواهم و لعلت چو شکر میخند ...103شمارهٔ ۱۰۹: زلف تو شب بدیده دیدار در رود 104شمارهٔ ۱۱۰: یحبهم و یحبونه چرا فرمود 105شمارهٔ ۱۱۱: شمع روی تو دلمرا چو بجان میسوزد 106شمارهٔ ۱۱۲: عارفان میخانه را فردوس اعلی گفته ...107شمارهٔ ۱۱۳: دمید صبح سعادت بطالع مسعود 108شمارهٔ ۱۱۴: حبذا مستی که در میخانه ساغر میکشد 109شمارهٔ ۱۱۵: در شام صبح صادق دیدم که سر بر آور ...110شمارهٔ ۱۱۶: آن جام جهان جهان نماید 111شمارهٔ ۱۱۷: صبح صادق حجاب صانع شد 112شمارهٔ ۱۱۸: دل دهان در دهان او دارد 113شمارهٔ ۱۱۹: سرو از قد تو در باغ گل اندام آمد 114شمارهٔ ۱۲۰: دل که با درد غم عشق تو محرم گردد 115شمارهٔ ۱۲۱: کجا رفتند یارانی که بودند 116شمارهٔ ۱۲۲: مه و خورشید روی ذره پرور 117شمارهٔ ۱۲۳: ماه رویت آفتاب است ای پسر 118شمارهٔ ۱۲۴: از بدو نیک و نیک و بد بگذر 119شمارهٔ ۱۲۵: مژه ام شد قلم وچشم دوات ای دلبر 120شمارهٔ ۱۲۶: ای دل دیوانه از اندوه جانان غم مخ ...121شمارهٔ ۱۲۷: دل از محبت دنیا و آخرت بردار 122شمارهٔ ۱۲۸: عنقای دلم بنوک منقار 123شمارهٔ ۱۲۹: خدا چون ظاهر و پیدا است امروز 124شمارهٔ ۱۳۰: شبی از غیر آن ماه دل افروز 125شمارهٔ ۱۳۱: کلوخ جسم را در آب انداز 126شمارهٔ ۱۳۲: حق دمید اندر تن آدم نفس 127شمارهٔ ۱۳۳: نیست جز ذات خدا پیدا و پنهان هیچک ...128شمارهٔ ۱۳۴: عشق داریم بدیدار تو ایجان بهوس 129شمارهٔ ۱۳۵: تا شدم از آه دل در عشق او آتش نفس 130شمارهٔ ۱۳۶: ختم قرآن خدا هست از این رو برناس 131شمارهٔ ۱۳۷: سر زلفین تو شد رشته جان همه کس 132شمارهٔ ۱۳۸: ایدل از درد و غم جانان مپرس 133شمارهٔ ۱۳۹: چون تو میدانی ز درد ما مپرس 134شمارهٔ ۱۴۰: ما نگردیم ز سودای پریرویان بس 135شمارهٔ ۱۴۱: جان که شد دیوانه دل تدبیر باید کر ...136شمارهٔ ۱۴۲: آمد آن دلبر قلندر روش 137شمارهٔ ۱۴۳: دارم از رنگ رخت در دل و در جان آت ...138شمارهٔ ۱۴۴: هر که جویای کریم آمد کرم می بایدش 139شمارهٔ ۱۴۵: او را بدو چشم او در ز دیده همی بی ...140شمارهٔ ۱۴۶: دلم در بند زلف تست ای دلبر مرنجان ...141شمارهٔ ۱۴۷: آن ماه در آمد از درم دوش 142شمارهٔ ۱۴۸: مگریز از بلا بجوی خلاص 143شمارهٔ ۱۴۹: از حجب های تعین دل اگر یافت خلاص 144شمارهٔ ۱۵۰: جوهر آمد جان و جسم ما عرض 145شمارهٔ ۱۵۱: از اضافات کرده ایم اسقاط 146شمارهٔ ۱۵۲: جمله توئی و من نیم نیست در این می ...147شمارهٔ ۱۵۳: لوح محفوظ است اسم الحفیظ 148شمارهٔ ۱۵۴: سوختم از آتش رخسار مه رویان چو شم ...149شمارهٔ ۱۵۵: همچو روغن سوخت جانم تا شدی روشن چ ...150شمارهٔ ۱۵۶: هزاران آفرین بر صنع صانع 151شمارهٔ ۱۵۷: کار دنیا همه زرق است و فریب است ص ...152شمارهٔ ۱۵۸: صبح چون شعله خورشید برآورد شعاع 153شمارهٔ ۱۵۹: ما چو داریم بسرو قد دلدار طمع 154شمارهٔ ۱۶۰: دارم از زلف و خال تو در دل هزار د ...155شمارهٔ ۱۶۱: باشد ز سرو قد تو خرم های باغ 156شمارهٔ ۱۶۲: دلم خود جان جان شد باده صاف 157شمارهٔ ۱۶۳: دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف 158شمارهٔ ۱۶۴: حیدر آسا جان کافر کیش در روز مصاف 159شمارهٔ ۱۶۵: هر که شد کشته شهوت نشود زنده عشق 160شمارهٔ ۱۶۶: ما چو گشتیم به تیر مژه یار عاشق 161شمارهٔ ۱۶۷: بحسن خود شد او دلدار عاشق 162شمارهٔ ۱۶۸: بررخ جامع میان خلق و حق 163شمارهٔ ۱۶۹: هستم از علم نظر دانای حق 164شمارهٔ ۱۷۰: همچو مه دیدم شبی دیدار عشق 165شمارهٔ ۱۷۱: روحم از عالم امر است و تن از عالم ...166شمارهٔ ۱۷۲: تا به بیند او خم ابروی آن مه یک ب ...167شمارهٔ ۱۷۳: دارد از جان و دل ما لعل او صد گون ...168شمارهٔ ۱۷۴: زمین وانجم و خورشید و ماه تا افلا ...169شمارهٔ ۱۷۵: نظر دارد بسوی ما شه عیار تنها یک 170شمارهٔ ۱۷۶: حله حور بود فصل بهاران کپنک 171شمارهٔ ۱۷۷: روح اگر از چاه تن افتاد بر اوج فل ...172شمارهٔ ۱۷۸: آتش و آبست و لعل و سیم و زر در جا ...173شمارهٔ ۱۷۹: ای رخت شمع تابخانه دل 174شمارهٔ ۱۸۰: روی آن ماه چو خورشید عیانست ای دل 175شمارهٔ ۱۸۱: از روی حسن معنی جانرا بتی است مای ...176شمارهٔ ۱۸۲: خسبیده چند مانی در جامه خواب غافل 177شمارهٔ ۱۸۳: بیجان و تن دلم شد با وصل یار واصل 178شمارهٔ ۱۸۴: من درد کش باده صهبای الستم 179شمارهٔ ۱۸۵: دلبرا جانب ارباب وفا بگشا چشم 180شمارهٔ ۱۸۶: حرف اسرار ازل بر دل خود خوانا چشم 181شمارهٔ ۱۸۷: گر چه چون پروانه از شمع وصالت سوخ ...182شمارهٔ ۱۸۸: ترک سودای دین و دنیا کن 183شمارهٔ ۱۸۹: بسته ام زنار کبری بر میان 184شمارهٔ ۱۹۰: کشف شد اسرار پیدا و نهان 185شمارهٔ ۱۹۱: چه حکمت بود ما را آفریدن 186شمارهٔ ۱۹۲: خط ریحان تو از نسترن آمد بیرون 187شمارهٔ ۱۹۳: سلام الله ای خورشید تابان 188شمارهٔ ۱۹۴: یار چون از زلف کج آویخت ما را سرن ...189شمارهٔ ۱۹۵: او در اعیان ثابت و اعیان در او 190شمارهٔ ۱۹۶: دلا از خویش شو پنهان و میرو 191شمارهٔ ۱۹۷: مرکز عرش است دل خال سیه همتای او 192شمارهٔ ۱۹۸: لن تنالوا البر حتی تنفقوا 193شمارهٔ ۱۹۹: بیا ای دوست دیداری از این سو 194شمارهٔ ۲۰۰: کوته نمی شود سخن ما به گفتگو 195شمارهٔ ۲۰۱: تا به گرد گل ز سنبل زلف پیدا کرده ...196شمارهٔ ۲۰۲: دیده ام در دل و جان روی تو را دزد ...197شمارهٔ ۲۰۳: زلفت گشاده عنبر سارا گره گره 198شمارهٔ ۲۰۴: بگذر از فکر و ذکر و اندیشه 199شمارهٔ ۲۰۵: هست اوجان من وجان همه 200شمارهٔ ۲۰۶: بلبل و قمری و کبک و فاخته 201شمارهٔ ۲۰۷: مه ما هست چارده ساله 202شمارهٔ ۲۰۸: سلطان عشق خیمه چو در لامکان زده 203شمارهٔ ۲۰۹: دلم از درد تو فریاد برآورد که آه 204شمارهٔ ۲۱۰: آفتاب منی و ماه همه 205شمارهٔ ۲۱۱: برآمد آفتاب روی آن ماه 206شمارهٔ ۲۱۲: آتش عشق بتان هر دو جهان را سوخته 207شمارهٔ ۲۱۳: بر تو باد ای جان که دل داری نگاه 208شمارهٔ ۲۱۴: آفتاب لایزال است او و عالم همچو م ...209شمارهٔ ۲۱۵: بر دوخت دلم ز ما سوالله 210شمارهٔ ۲۱۶: دلا چون محرم روز الستی 211شمارهٔ ۲۱۷: دوش از صومعه در میکده رفتم سحری 212شمارهٔ ۲۱۸: نعره زن مرغ سحر گفت بباد سحری 213شمارهٔ ۲۱۹: ز حد نه فلک تا گاه و ماهی 214شمارهٔ ۲۲۰: آشکارا و نهان ماتوئی 215شمارهٔ ۲۲۱: در تو حیرانم که چونم ساختی 216شمارهٔ ۲۲۲: آفتابی و ماه می طلبی 217شمارهٔ ۲۲۳: در فنای فقر دیرینم توئی 218شمارهٔ ۲۲۴: زلف را تا بر مه رو در نقاب انداخت ...219شمارهٔ ۲۲۵: باده را نشأیست روحانی 220شمارهٔ ۲۲۶: گفت رحمان با حمد عربی 221شمارهٔ ۲۲۷: از قدم تا فرق زیبا آمدی 222شمارهٔ ۲۲۸: نمود صبح سعادت ز غیب دیداری 223شمارهٔ ۲۲۹: روی چو آفتاب و مه داری 224شمارهٔ ۲۳۰: هست گردانید ما را از جهان نیستی 225شمارهٔ ۲۳۱: گر شبی آنماه با زلف پریشان آمدی 226شمارهٔ ۲۳۲: هر دم بشکل دیگر دید ار مینمائی 227شمارهٔ ۲۳۳: ای که منظور و برخود ناظری 228شمارهٔ ۲۳۴: باد و گیسوی سیاه عنبری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ