کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان که شد دیوانه دل تدبیر باید کردنش
    در سر زلف بتان زنجیر باید کردنش
    هر که خواهد آفتاب روی او بیند صباح
    در دل شب همچو مه زنجیر باید کردنش
    رویت ایمه آفتاب و زلف شبرنگ زحل
    تا به کی باشد که او تاثیر باید کردنش
    پیر اگر خواهد که باید کام خود از نوجوان
    خدمت آن لب شکر در شیر باید کردنش
    هر که قربان شد ز تیر کیش آن ابرو کمان
    دیده را آماج گاه تیر باید کردنش
    دل که در علم نظر کامل نشد از چشم حبیب
    آیتی از روی او تفسیر باید کردنش
    کوهی سرگشته از بهر دو چشم آن غزال
    گشت در کهسار چون نخجیر باید کردنش
    عین یکدیگر بدیدم ابتدا و انتهاش
    جان عارف فارغ آمد از لباس و از معاش
    و هو معکم گفت از این رو فاش میگویم بدان
    درمقام وحدت از خود من نه می بینم جداش
    حق الست و ربکم گفت وهمه جانها بلی
    زان کشند اهل وفا پیوسته در عالم بلاش
    رحمتش عام است از این رو خاص را باشد خطر
    انبیاء و اولیاء افتاده اندر ابتلاش
    روز رویش روشنی آفتاب وماه شد
    سرمه چشم جهان بین همه شد خاکپاش
    حاضر است آن یار در دل همچو جان روشن بتن
    از چنین حضرت که می بیند تو را غافل مباش
    مهوشان خورشید را چون ذره در رقص آورند
    کوهیا جان باز پیش دلبر و مردانه باش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha