کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز حد نه فلک تا گاه و ماهی
    دهد بر هست واجب گواهی
    نظر در ظاهر و باطن چو کردیم
    ظهور اوست در سر الهی
    توئی آن شه که گلخن تا برادوش
    صباحش آفتاب صبحگاهی
    جمال خویش را بنموده گفتی
    به بین ما را دگر از ما چه خواهی
    چو کوهی یافت جان از وصل رویش
    بدید آن ماه را پاک از مناهی
    جسم وجان را از دو عالم سوختی
    تا مرا علم نظر آموختی
    خانه دل غیر الا در نظر
    دیدم از جاروب لا می روفتی
    بیش شمع روی او پروانه وار
    آفتاب چرخ را می سوختی
    تا می صافی شود خون دلم
    همچو انگور از لگد میکوفتی
    دید کوهی کز نسیم روی خود
    لاله را چون شمع می افروختی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha