کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش می آمد بگوش جانم از حضرت خطاب
    گفت بی صبری تو اندر راه فانی باشتاب
    زین خبر چون ذره میکشتم بسر تا حضرتش
    آفتابی دیدمش در کف یکی جام شراب
    شیوه ی دیدم دو عالم در بن دریا غریق
    هفت گردون بر سر آن بحر بی کشتی حباب
    دید آن سلطان که من فانی شدم از خویشتن
    گفت یکسان شو بمن ای بخت بیداری بخواب
    آن زمان کز قید تن بر خواستم یکبارگی
    همچو گنج آمد روان بنشست بر جان خراب
    روح کوهی را و جان جمله ذرات را
    ذره دیدم عدم اندر مشاع آفتاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha