به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کوهی

کوهیغزل هاشمارهٔ ۸۲: خوش حال آن کسانی کز دام تن رهیدند

680عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خوش حال آن کسانی کز دام تن رهیدند
چون شاهباز قدسی در لامکان رسیدند
آن سالکان وحدت دانی کی اند ایدل
آری جنید و شبلی معروف بایزیدند
بحر محیط وحدت موج و حباب دارد
امواج بحر بودند در بحر آرمیدند
جاوید زنده گشتند در بحر لایزالی
چون ازید خداوند جام وفا چشیدند
از ممکن تعین یکباره در گذشتند
حق را بچشم واجب بی واسطه بدیدند
ذرات و سایه هر دو بود اعتبار وهمی
در آفتاب مطلق جاوید ناپدیدند
خلق جدید بشنید کوهی و زنده گردید
چون دید او که یاران بار دیگر چودیدند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۱: بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد 2شمارهٔ ۸۲: خوش حال آن کسانی کز دام تن رهیدند 3شمارهٔ ۸۳: چشمم از جور یار می گرید 4شمارهٔ ۸۴: به قامت گلرخان سرو روانند 5شمارهٔ ۸۵: دل من بی جگری کرد و بجانان نرسید 6شمارهٔ ۸۶: ز رویت ماه تابان آفریدند 7شمارهٔ ۸۷: صوت نقاره ونی و سرناو چنگ و عود 8شمارهٔ ۸۸: هر که را زلف چو زنجیر تو دیوانه کن ...9شمارهٔ ۸۹: وحدت چو احد نمود واحد 10شمارهٔ ۹۰: عقل کل درکنه ادراک تو ره گم میکند 11شمارهٔ ۹۱: بذات آنکه ما را جسم و جان داد 12شمارهٔ ۹۲: سرو گل چهره اگر بند قبا بگشاید 13شمارهٔ ۹۳: صفا در خانه دل را که یار صاف میآید 14شمارهٔ ۹۴: هر که شهوت بکشد روح مجرد باشد 15شمارهٔ ۹۵: از جیب عدم وجود سر زد 16شمارهٔ ۹۶: سحر که بوی گل کز جانب گلزار میآید 17شمارهٔ ۹۷: بیاد لعل تو خون دلم شراب شود 18شمارهٔ ۹۸: آن جگر گوشه دل از ما به لب میگون ب ...19شمارهٔ ۹۹: از لعل یار باده ما خوشگوار شد 20شمارهٔ ۱۰۰: عدم ضد وجود آمد به بینید 21شمارهٔ ۱۰۱: ترک عشق رخ زیبا پسران نتوان کرد 22شمارهٔ ۱۰۲: در عدم پیوست اظهار وجود 23شمارهٔ ۱۰۳: ایدل عدم تملیک در سلک وجود آمد 24شمارهٔ ۱۰۴: بط حرصم بمرد و بلبلان شد 25شمارهٔ ۱۰۵: ماه روی تو مرا نور بصر میگردد 26شمارهٔ ۱۰۶: بفضل صانع کون فیکون شدم موجود 27شمارهٔ ۱۰۷: صبا که شام و سحر مشکبار می آید 28شمارهٔ ۱۰۸: بوسه می خواهم و لعلت چو شکر میخند ...29شمارهٔ ۱۰۹: زلف تو شب بدیده دیدار در رود 30شمارهٔ ۱۱۰: یحبهم و یحبونه چرا فرمود 31شمارهٔ ۱۱۱: شمع روی تو دلمرا چو بجان میسوزد 32شمارهٔ ۱۱۲: عارفان میخانه را فردوس اعلی گفته ...33شمارهٔ ۱۱۳: دمید صبح سعادت بطالع مسعود 34شمارهٔ ۱۱۴: حبذا مستی که در میخانه ساغر میکشد 35شمارهٔ ۱۱۵: در شام صبح صادق دیدم که سر بر آور ...36شمارهٔ ۱۱۶: آن جام جهان جهان نماید 37شمارهٔ ۱۱۷: صبح صادق حجاب صانع شد 38شمارهٔ ۱۱۸: دل دهان در دهان او دارد 39شمارهٔ ۱۱۹: سرو از قد تو در باغ گل اندام آمد 40شمارهٔ ۱۲۰: دل که با درد غم عشق تو محرم گردد 41شمارهٔ ۱۲۱: کجا رفتند یارانی که بودند 42شمارهٔ ۱۲۲: مه و خورشید روی ذره پرور 43شمارهٔ ۱۲۳: ماه رویت آفتاب است ای پسر 44شمارهٔ ۱۲۴: از بدو نیک و نیک و بد بگذر 45شمارهٔ ۱۲۵: مژه ام شد قلم وچشم دوات ای دلبر 46شمارهٔ ۱۲۶: ای دل دیوانه از اندوه جانان غم مخ ...47شمارهٔ ۱۲۷: دل از محبت دنیا و آخرت بردار 48شمارهٔ ۱۲۸: عنقای دلم بنوک منقار 49شمارهٔ ۱۲۹: خدا چون ظاهر و پیدا است امروز 50شمارهٔ ۱۳۰: شبی از غیر آن ماه دل افروز 51شمارهٔ ۱۳۱: کلوخ جسم را در آب انداز 52شمارهٔ ۱۳۲: حق دمید اندر تن آدم نفس 53شمارهٔ ۱۳۳: نیست جز ذات خدا پیدا و پنهان هیچک ...54شمارهٔ ۱۳۴: عشق داریم بدیدار تو ایجان بهوس 55شمارهٔ ۱۳۵: تا شدم از آه دل در عشق او آتش نفس 56شمارهٔ ۱۳۶: ختم قرآن خدا هست از این رو برناس 57شمارهٔ ۱۳۷: سر زلفین تو شد رشته جان همه کس 58شمارهٔ ۱۳۸: ایدل از درد و غم جانان مپرس 59شمارهٔ ۱۳۹: چون تو میدانی ز درد ما مپرس 60شمارهٔ ۱۴۰: ما نگردیم ز سودای پریرویان بس 61شمارهٔ ۱۴۱: جان که شد دیوانه دل تدبیر باید کر ...62شمارهٔ ۱۴۲: آمد آن دلبر قلندر روش 63شمارهٔ ۱۴۳: دارم از رنگ رخت در دل و در جان آت ...64شمارهٔ ۱۴۴: هر که جویای کریم آمد کرم می بایدش 65شمارهٔ ۱۴۵: او را بدو چشم او در ز دیده همی بی ...66شمارهٔ ۱۴۶: دلم در بند زلف تست ای دلبر مرنجان ...67شمارهٔ ۱۴۷: آن ماه در آمد از درم دوش 68شمارهٔ ۱۴۸: مگریز از بلا بجوی خلاص 69شمارهٔ ۱۴۹: از حجب های تعین دل اگر یافت خلاص 70شمارهٔ ۱۵۰: جوهر آمد جان و جسم ما عرض 71شمارهٔ ۱۵۱: از اضافات کرده ایم اسقاط 72شمارهٔ ۱۵۲: جمله توئی و من نیم نیست در این می ...73شمارهٔ ۱۵۳: لوح محفوظ است اسم الحفیظ 74شمارهٔ ۱۵۴: سوختم از آتش رخسار مه رویان چو شم ...75شمارهٔ ۱۵۵: همچو روغن سوخت جانم تا شدی روشن چ ...76شمارهٔ ۱۵۶: هزاران آفرین بر صنع صانع 77شمارهٔ ۱۵۷: کار دنیا همه زرق است و فریب است ص ...78شمارهٔ ۱۵۸: صبح چون شعله خورشید برآورد شعاع 79شمارهٔ ۱۵۹: ما چو داریم بسرو قد دلدار طمع 80شمارهٔ ۱۶۰: دارم از زلف و خال تو در دل هزار د ...81شمارهٔ ۱۶۱: باشد ز سرو قد تو خرم های باغ 82شمارهٔ ۱۶۲: دلم خود جان جان شد باده صاف 83شمارهٔ ۱۶۳: دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف 84شمارهٔ ۱۶۴: حیدر آسا جان کافر کیش در روز مصاف 85شمارهٔ ۱۶۵: هر که شد کشته شهوت نشود زنده عشق 86شمارهٔ ۱۶۶: ما چو گشتیم به تیر مژه یار عاشق 87شمارهٔ ۱۶۷: بحسن خود شد او دلدار عاشق 88شمارهٔ ۱۶۸: بررخ جامع میان خلق و حق 89شمارهٔ ۱۶۹: هستم از علم نظر دانای حق 90شمارهٔ ۱۷۰: همچو مه دیدم شبی دیدار عشق 91شمارهٔ ۱۷۱: روحم از عالم امر است و تن از عالم ...92شمارهٔ ۱۷۲: تا به بیند او خم ابروی آن مه یک ب ...93شمارهٔ ۱۷۳: دارد از جان و دل ما لعل او صد گون ...94شمارهٔ ۱۷۴: زمین وانجم و خورشید و ماه تا افلا ...95شمارهٔ ۱۷۵: نظر دارد بسوی ما شه عیار تنها یک 96شمارهٔ ۱۷۶: حله حور بود فصل بهاران کپنک 97شمارهٔ ۱۷۷: روح اگر از چاه تن افتاد بر اوج فل ...98شمارهٔ ۱۷۸: آتش و آبست و لعل و سیم و زر در جا ...99شمارهٔ ۱۷۹: ای رخت شمع تابخانه دل 100شمارهٔ ۱۸۰: روی آن ماه چو خورشید عیانست ای دل 101شمارهٔ ۱۸۱: از روی حسن معنی جانرا بتی است مای ...102شمارهٔ ۱۸۲: خسبیده چند مانی در جامه خواب غافل 103شمارهٔ ۱۸۳: بیجان و تن دلم شد با وصل یار واصل 104شمارهٔ ۱۸۴: من درد کش باده صهبای الستم 105شمارهٔ ۱۸۵: دلبرا جانب ارباب وفا بگشا چشم 106شمارهٔ ۱۸۶: حرف اسرار ازل بر دل خود خوانا چشم 107شمارهٔ ۱۸۷: گر چه چون پروانه از شمع وصالت سوخ ...108شمارهٔ ۱۸۸: ترک سودای دین و دنیا کن 109شمارهٔ ۱۸۹: بسته ام زنار کبری بر میان 110شمارهٔ ۱۹۰: کشف شد اسرار پیدا و نهان 111شمارهٔ ۱۹۱: چه حکمت بود ما را آفریدن 112شمارهٔ ۱۹۲: خط ریحان تو از نسترن آمد بیرون 113شمارهٔ ۱۹۳: سلام الله ای خورشید تابان 114شمارهٔ ۱۹۴: یار چون از زلف کج آویخت ما را سرن ...115شمارهٔ ۱۹۵: او در اعیان ثابت و اعیان در او 116شمارهٔ ۱۹۶: دلا از خویش شو پنهان و میرو 117شمارهٔ ۱۹۷: مرکز عرش است دل خال سیه همتای او 118شمارهٔ ۱۹۸: لن تنالوا البر حتی تنفقوا 119شمارهٔ ۱۹۹: بیا ای دوست دیداری از این سو 120شمارهٔ ۲۰۰: کوته نمی شود سخن ما به گفتگو 121شمارهٔ ۲۰۱: تا به گرد گل ز سنبل زلف پیدا کرده ...122شمارهٔ ۲۰۲: دیده ام در دل و جان روی تو را دزد ...123شمارهٔ ۲۰۳: زلفت گشاده عنبر سارا گره گره 124شمارهٔ ۲۰۴: بگذر از فکر و ذکر و اندیشه 125شمارهٔ ۲۰۵: هست اوجان من وجان همه 126شمارهٔ ۲۰۶: بلبل و قمری و کبک و فاخته 127شمارهٔ ۲۰۷: مه ما هست چارده ساله 128شمارهٔ ۲۰۸: سلطان عشق خیمه چو در لامکان زده 129شمارهٔ ۲۰۹: دلم از درد تو فریاد برآورد که آه 130شمارهٔ ۲۱۰: آفتاب منی و ماه همه 131شمارهٔ ۲۱۱: برآمد آفتاب روی آن ماه 132شمارهٔ ۲۱۲: آتش عشق بتان هر دو جهان را سوخته 133شمارهٔ ۲۱۳: بر تو باد ای جان که دل داری نگاه 134شمارهٔ ۲۱۴: آفتاب لایزال است او و عالم همچو م ...135شمارهٔ ۲۱۵: بر دوخت دلم ز ما سوالله 136شمارهٔ ۲۱۶: دلا چون محرم روز الستی 137شمارهٔ ۲۱۷: دوش از صومعه در میکده رفتم سحری 138شمارهٔ ۲۱۸: نعره زن مرغ سحر گفت بباد سحری 139شمارهٔ ۲۱۹: ز حد نه فلک تا گاه و ماهی 140شمارهٔ ۲۲۰: آشکارا و نهان ماتوئی 141شمارهٔ ۲۲۱: در تو حیرانم که چونم ساختی 142شمارهٔ ۲۲۲: آفتابی و ماه می طلبی 143شمارهٔ ۲۲۳: در فنای فقر دیرینم توئی 144شمارهٔ ۲۲۴: زلف را تا بر مه رو در نقاب انداخت ...145شمارهٔ ۲۲۵: باده را نشأیست روحانی 146شمارهٔ ۲۲۶: گفت رحمان با حمد عربی 147شمارهٔ ۲۲۷: از قدم تا فرق زیبا آمدی 148شمارهٔ ۲۲۸: نمود صبح سعادت ز غیب دیداری 149شمارهٔ ۲۲۹: روی چو آفتاب و مه داری 150شمارهٔ ۲۳۰: هست گردانید ما را از جهان نیستی 151شمارهٔ ۲۳۱: گر شبی آنماه با زلف پریشان آمدی 152شمارهٔ ۲۳۲: هر دم بشکل دیگر دید ار مینمائی 153شمارهٔ ۲۳۳: ای که منظور و برخود ناظری 154شمارهٔ ۲۳۴: باد و گیسوی سیاه عنبری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ