کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شمع روی تو دلمرا چو بجان میسوزد
    آفتاب از دم آتش نفسان می سوزد
    بحر از کریه ما در بصدف کرد آورد
    لعل از یاد لبت در دل کان می سوزد
    کام دل هیچکس از لعل تو هرگز نگرفت
    نام آن لب همه را کام و زبان می سوزد
    عکس خورشید رخش در دل دریا افتاد
    از حرارت جگر آب روان می سوزد
    پیش رخسار تو ای شمع سراپرده جان
    همچو پروانه بیکدم دو جهان می سوزد
    آتش روی تو تنها نه دل گل را سوخت
    جان بلبل ز غمت نعره زنان می سوزد
    گر چه رخسار تو در سنگ چو آتش جا کرد
    تا نگویند که او چون دیگران می سوزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha