کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دست عشق آمد گریبانم گرفت
    دست دیگر رشته جانم گرفت
    کش کشانم برد تا درگاه خویش
    در دلم بنشست و ایمانم گرفت
    آفتاب روی لاشرقی او
    شرق و غرب و طاق و ایوانم گرفت
    اول و آخر ندیدم غیر او
    ظاهر و باطن چو یکسانم گرفت
    نیم شب از آفت ریب المنون
    در خم زلف پریشانم گرفت
    از طفیل من دو عالم آفرید
    نوع دیگر خواند وانسانم گرفت
    دانه خال رخ خود را نمود
    وز بهشت عدن آسانم گرفت
    گشتم از ایمن چو تو در کار چرخ
    در پناه خود چو سلطانم گرفت
    باز کوهی چشم مست آن غزال
    همچو آهو در بیابانم گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha