کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بدست باد گهگاهی سلامی می‌رسان یارا

    که از لطف تو خود آخر سلامی می‌رسد ما را

    خنک باد سحرگاهی که در کوی تو گه گاهش

    مجال خاک بوسی هست و ما را نیست آن یارا

    شکایت نامه شوق تو را بر کوه اگر خوانم

    ز رقت چشمه‌ها گردند گریان سنگ خارا را

    ز رفتن راه عاجز کرد و ره را نیست پایانی

    اگر کاری به سر می‌شد، ز سر می‌ساختم پا را

    ز شرح حال من، زلف تو طوماری است سر بسته

    اگر خواهی خبر، بگشا، سر طومار سودا را

    شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری

    که من روزی نمی‌بینم، خود این شب‌های یلدا را

    به فردا می‌دهی هر دم، مرا امید و می‌دانم

    که در شب‌های سودایت، امیدی نیست فردا را

    نسیم صبح اگر یابی، گذر بر منزل لیلی

    بپرسی از من مجنون، دل رنجور شیدا را

    ور از تنهایی سلمان و حال او خبر، پرسد

    بگو بی‌جان و بی‌جانان، چه باشد حال تنها را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha