کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم داریم که دلبستگی بنمایی

    دل ما راست فرو بستگی، بگشایی

    تو کجایی که منت هیچ نمی‌بینم باز؟

    باز هر جا که نظر می‌کنمت، آنجایی

    دل فرزانه من تا سر زلف تو بدید

    سر برآورد به آشفتگی و شیدایی

    این چه خشم است که رفتی و نمی‌آیی باز؟

    عمر باز آیدم ای عمر اگر باز آیی

    نتوانتم نظر از زلف تو بر بست که هست

    چشم بیمار مرا عادت شب پیمایی

    گو مینداز نظر بر رخ منظور دگر

    آنکه چون چشم منش نیست دل دریای

    تو مرا آینه جانی و در عین صفا

    بمن ای آینه روی از چه سبب ننمایی

    ای تو با جمله و تنها ز همه فی‌الجمله

    نور چشم منی و جان و دل تنهایی

    زلف را گوی که در گردن من دست مکن

    این بست نیست که سر در قدمم می‌سایی؟

    پخت سودای سر زلف تو سلمان عمری

    لاجرم گشت به هم برزده و سودایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha