کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر زمان عشقش سر از جایی دگر بر می‌کند

    سوزش اندر هر سری سودای دیگر می‌کند

    با کمال خویشتن بینی، نمی‌دانم چرا؟

    هر زمان آیینه را با خود برابر می‌کند

    صورت ماهیت رویش نمی‌بیند کسی

    هر کسی با خویشتن نقشی مصور می‌کند

    جان همی سوزد مرا چون عود و از انفاس من

    بوی جان می‌آید و مجلس معطر می‌کند

    سینه‌ام پر آتش است و دم نمی‌یارم زدن

    زانکه گر لب می‌گشایم دود سر بر می‌کند

    در فراقش می‌نویسم نامه‌ای وز دست من

    خامه خون می‌گرید و خط خاک بر سر می‌کند

    شرح سودای دل ریشم، سواد نامه را

    چون سواد چشم من هر دم به خون تر می‌کند

    بوی انفاس نسیم خاک کویت می‌دهد

    زان روایتها که باد روح پرور می‌کند

    گر غم عشقت مجرد ساخت سلمان را چه شد؟

    کوی عشق است اینکه سلمان را قلندر می‌کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha