به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گرز خورشید جمالت ذرهای پیدا شود
هر دو عالم در هوایش، ذرهسان دروا شود
شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی
افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود
عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟
هر کجا یابد نشان یار خود آنجا شود
در شب هجرش به بوی وعده فردای وصل
حالیا جان میدهم تا صبح تا فردا شود
صد هزار آیینه دارد شاهد مه روی من
رو به هر آیینه کارد جان درو پیدا شود
در سرم سودای زلف توست و میدانم یقین
کاین سر سودایی من، در سر سودا شود
خرقه سالوس بر خواهم کشید از سر ولی
ترسم این زنار گبری در میان رسوا شود
میزنندم بر درش، چون حلقه و من همچنان
همتی در بسته باشد تا که این در، وا شود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.