کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای غبار خاک پایت توتیای چشم من

    کمترین گردی ز کویت خونبهای چشم من

    چشم من جز دیدن رویت ندارد هیچ رای

    راستی را روشن و خوبست رای چشم من

    مردم چشمی و بی مردم ندارد خانه نور

    مردمی فرمای و روشن کن سرای چشم من

    من ز چشم خود ملولم کاشکی برخاستی

    از درت گردی و بنشستی بجای چشم من

    هر کجا دردی است باشد در کمین جان ما

    هر کجا گردیست گردد در هوای چشم من

    تا خیالت آشنای مردم چشم من است

    هر شبی در موج خون است آشنای چشم من

    می‌زند چشمم رهی تر آنچنان کاندر عراق

    رودها بربسته‌اند از پرده‌های چشم من

    گر چه چشمم بسته است اما سر شکم می‌رود

    باز می‌گوید به مردم، ماجرای چشم من

    ای صبا گر خاک پای او به دست آید تو را

    ذره‌ای زان کوش، داری از برای چشم من

    چشم سلمان را منور کن به نور خون که هست

    روی تو، آیینه گیتی نمای چشم من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha