سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۲۲: ای غبار خاک پایت توتیای چشم من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای غبار خاک پایت توتیای چشم من کمترین گردی ز کویت خونبهای چشم من چشم من جز دیدن رویت ندارد هیچ رای راستی را روشن و خوبست رای چشم من مردم چشمی و بی مردم ندارد خانه نور مردمی فرمای و روشن کن سرای چشم من من ز چشم خود ملولم کاشکی برخاستی از درت گردی و بنشستی بجای چشم من هر کجا دردی است باشد در کمین جان ما هر کجا گردیست گردد در هوای چشم من تا خیالت آشنای مردم چشم من است هر شبی در موج خون است آشنای چشم من می زند چشمم رهی تر آنچنان کاندر عراق رودها بربسته اند از پرده های چشم من گر چه چشمم بسته است اما سر شکم می رود باز می گوید به مردم، ماجرای چشم من ای صبا گر خاک پای او به دست آید تو را ذره ای زان کوش، داری از برای چشم من چشم سلمان را منور کن به نور خون که هست روی تو، آیینه گیتی نمای چشم من سلمان ساوجی