کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صنما مرده آنم که تو جانم باشی

    می‌دهم جان که مگر جان جهانم باشی

    روز عمر من مسکین به شب آمد تا تو

    روشنایی دل و شمع روانم باشی

    بار گردون و غم هر دو جهان در دل من

    نه گران باشد اگر تو نگرانم باشی

    گر به سودای تو‌ام عمر زیان است چه غم

    سودم این بس که تو خرم به زیانم باشی

    تو سراپا همه آنی و همه آن تواند

    غرض من همگی آنکه تو آنم باشی

    من نهان درد دلی دارم و آن دل بر توست

    ظاهرا با خبر از درد نهانم باشی

    جان برون کرده‌ام از دل همگی داده به تو

    جای دل تا تو بجای دل و جانم باشی

    چون در اندیشه روم گرد درونی گردی

    چو در آیم به سخن ورد زبانم باشی

    در معانی صفات تو چه گوید سلمان

    هر چه گویم تو منزه ز بیانم باشی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha