کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ماییم به پای تو در افکنده سر خویش

    وز غایت تقصیر سرانداخته در پیش

    انداخت مرا چشم کماندار تو چون تیر

    زان پس که برآورد به دست خودم از کیش

    ای بسته به قصد من درویش میان را

    زنهار میازار به مویی دل درویش

    من شور تو دارم که لبان نمکینت

    دارند بسی حق نمک بر جگر ریش

    ساقی مکن اندیشه، بده می که ندارم

    من مصلحتی با خرد مصلحت اندیش

    ای جان گذری کن که ز هجران تو مردم

    بیجان و جهان خود نتوان زیست ازین بیش

    بازا که من افتاده‌ام و غیر خیالت

    کس بر سر من نیست ز بیگانه و از خویش

    عشاق سر تاج ندارند که دارند

    از خاک کف پای تو تاجی به سر خویش

    گفتم که دهی کام دلم گفت: لبش نی

    سلمان بکش از طالب نوشی ستم نیش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha