کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم مستت گرچه با ما ترک تازی می‌کند

    لعل جانبخش تو هر دم دلنوازی می‌کند

    تا دلم آورد بر محراب ابرویت نماز

    جامه جان را به خون، هر دم نمازی می‌کند

    باز نخدان چو کویت ای بت سیمین ذقن!

    زلف چون چوگان تو هر لحظه بازی می‌کند

    می‌زند خورشید تابان، بر سر شمشاد تیغ

    تا چرا در دور قدت سرفرازی می‌کند؟

    چون نپالایم ز راه دیده، خون دل مدام

    کاتش عشق تو در دل جان گدازی می‌کند

    سازگاری کن دمی با من که در عشق تو جان

    از تنم بر عزم رفتن کار سازی می‌کند

    همچو زلفت شد پریشان حال سلمان حزین

    زانکه با روی تو دائم عشق بازی می‌کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha