کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر شب این اندیشه در بر غنچه را دل خون کند

    کز دل آخر چون جمالت روی گل بیرون کند

    تا ببندد خواب نرگس تا گشاید کار گل

    گاه مرغ افسانه خواند گاه باد افسون کند

    از صبا روی صحاری خنده چون لیلی کند

    وز هوا ابر بهاری گریه چون مجنون کند

    زلف مشکین حلقه شب را بیندازد فلک

    با جمال طلعت خورشید رو افزون کند

    باد بر بوی نسیم زلف سنبل در ختن

    نافه را چندان دهد دم، تا جگر پر خون کند

    لاله نعمان نشان جام کیخسرو دهد

    نرگس رعنا خیال تاج افریدون کند

    لاله همچون من دلی در اندرون دارد سیه

    آن چه بینی کو به ظاهر گونه را گلگون کند

    باد سوسن را زبانی گربه آزادی نداد

    بی‌زبانی وین همه آزادی از وی چون کند

    ساقی آن می ده که عکس او به عکس آفتاب

    صبحدم خون شفق در دامن گردون کند

    سوی میدان بر، کمیتی را که صبح از نسبتش

    بر سواد خیل لیل از نیم شب شبخون کند

    بلبل و گل ساختند از نو نوای برگ و عیش

    هرکه را برگ و نوایی هست عیش اکنون کند

    ای بهار عالم جان جلوه‌ای کن تا رخت

    ارغوان و لاله بر حسن خود مفتون کند

    در هوای عارضت عنبر همی ساید نسیم

    تا به خط عنبرین اوراق را مشحون کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha