کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نور چشمی و به مردم، نظری نیست تو را

    آفتابی و بخاکم، گذری نیست، تو را

    مردم از ناله زارم، همه با درد و ضرند

    «لله الحمد» کزین درد سری نیست، تو را

    صبح پیریم، اثر کرد و شبم، روز نشد

    ای شب تیره مگر خود سحری نیست تو را؟

    کار با عشق فتاد، از سرم ای عقل برو

    چه دهی وسوسه، دیدم هنری نیست تورا

    همه خون می‌خورم وز آنچه توان خورد، مگر

    غیر خون بر سر خوان، ما حضری نیست تو را؟

    ناله در سنگ اثر می‌کند، اما چه کنم

    چون از این در دل سنگین اثری نیست تو را

    طایر! در قفس بی‌دری افتادی اگر

    راه یابی، چه کنم بال و پری نیست تو را

    راه بیرون شو اگر، می‌طلبی رو بدرش

    که به غیر از، در او، هیچ دری نیست تو را

    ای فرود آمده عشقت، به سواد دل من!

    از سواد دل سلمان، سفری نیست تو را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha