به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمیباشد
خود این مشکل که زلفت را سر و پایی نمیباشد
دلی ارم سیه بر رخ نهاده داغ لالایی
قبولش کن که سلطان را ز لالایی نمیباشد
بخواهم مرد چون پروانه، پیش شمع رخسارت
که پیش از مردنم پیش تو پروایی نمیباشد
دلا گر غمزه مستش جفایی میکند شاید
که مستان معربد را ز غوغایی نمیباشد
بهار عالم جان است، رخسارش تماشا کن
که در عالم از آن خوشتر تماشایی نمیباشد
مرا دردی است اندر دل مداوایش نمیدانم
ولی دانم که دردش را مداوایی نمیباشد
تمنایی است سلمان را که جان در پایش اندازد
بجان او کزین بیشش تمنایی نمیباشد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.