سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۱۶۴: دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمیباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمی باشد خود این مشکل که زلفت را سر و پایی نمی باشد دلی ارم سیه بر رخ نهاده داغ لالایی قبولش کن که سلطان را ز لالایی نمی باشد بخواهم مرد چون پروانه، پیش شمع رخسارت که پیش از مردنم پیش تو پروایی نمی باشد دلا گر غمزه مستش جفایی می کند شاید که مستان معربد را ز غوغایی نمی باشد بهار عالم جان است، رخسارش تماشا کن که در عالم از آن خوشتر تماشایی نمی باشد مرا دردی است اندر دل مداوایش نمی دانم ولی دانم که دردش را مداوایی نمی باشد تمنایی است سلمان را که جان در پایش اندازد بجان او کزین بیشش تمنایی نمی باشد سلمان ساوجی