کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز دل سودای آن زنجیر مو، از سر گرفت

    آتشم بنشسته بود از شمع رویش، در گرفت

    زهد خشک و دامن تر، آتش ما، می‌نشاند

    عشقش این بار آتشی در زد، که خشک و تر، گرفت

    موکب سلطان حسن او، عنان عشق، تافت

    سوی دارالملک جان، و آن مملکت، یکسر گرفت

    نیم شب سودای حسنش، بر در دل حلقه زد

    حلقه دیوانگی زد، عقل و راه در گرفت

    یوسف از بهر دل یعقوب، باز آمد به مصر

    جان به استقبال شد، دل تنگش اندر بر گرفت

    زلف او جای دل من بود، و آمد غیرتم

    کو به جای این دل مسکین، دلی دیگر گرفت

    گرچه خورشید جمالش، روی مهر، از من بتافت

    ور چه روزی چند مهرش، سایه از من، بر گرفت

    بی لبش، چون گل، پر از خون باد، کام ساغرم

    گر لب من خنده زد، یا دست من، ساغر گرفت

    تا نپنداری که سلمان، دامن از دلبر، فشاند

    دامن از دل بر فشاند و دامن دلبر، گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha