کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما درین شهر به دام صنمی در بندیم
    که به دشنام ازو شاد و به غم خرسندیم
    در غم فرقت او ناله کنان با دل ریش
    گه گهی زار بگرییم و گهی می خندیم
    همچو پرگار ز باریم جدا سرگران
    تا درین دایره کی باز به هم پیوندیم
    از دل سوخته ما چه خبر دارد شمع
    بیش ازین نیست که در گریه به هم مانندیم
    یک ره از باد صبا پرس که ما دلشدگان
    جمع در حلقه آن زلف پریشان چندیم
    شرح آن زلف پراکنده دراز است مپرس
    بهتر آنست کز آن قصه زبان در بند یم
    گرچه رندیم و نظر باز مکن عیب کمال
    این هنر بس که نه صوفی و نه دانشمند بم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha